بافکارلغتنامه دهخدابافکار. (ص مرکب ) بافنده . جولاهه . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مخفف بافنده کار. (انجمن آرای ناصری ). نساج . حائک . مرکب از باف و کار یعنی بافنده . (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 161) جولاه . (گنج بازیافته
بیفکرانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکلگیری عقاید؛ عام وایی، نسنجیده، بدون بررسی، ازروی بیخبری (بیفکری)، بیخبرانه، بدون اندیشۀ کافی، تقلیدی، غریزی، بیتوجه فیالبداهه، بدون تأمل، بیدرنگ ◄ آناً تخمی ☹ ◄ بیهوده
بیفکرانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکلگیری عقاید؛ عام وایی، نسنجیده، بدون بررسی، ازروی بیخبری (بیفکری)، بیخبرانه، بدون اندیشۀ کافی، تقلیدی، غریزی، بیتوجه فیالبداهه، بدون تأمل، بیدرنگ ◄ آناً تخمی ☹ ◄ بیهوده