ریزتابpico projector, pocket projector, mobile projector, handheld projector, mini beamerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فراتاب بسیار کوچک با قابلیت تصویری استفاده در دستگاههایی مانند تلفنهای هوشمند و دوربینهای رقمی و رایانک که محتوای تصویری آنها را بر روی دیوار یا هر سطح صاف نمایش میدهد
بمیرلغتنامه دهخدابمیر. [ ب ِ ] (فعل امر) امر از مردن است که گاه به صورت نفرین و دشنام به کار می رود و توان آن را در شمار اصوات آورد: بمیر؛ خفه شو. ای بمیری (در تداول عامه ). و در این بیت سعدی نیز نفرین گونه ایست : بمیر تا برهی ای حسود کاین رنجیست که از مشقت آن
بمیرگویش خلخالاَسکِستانی: bəmer دِروی: bə.mer شالی: bə.mar کَجَلی: be.mar کَرنَقی: bəmar کَرینی: bəmar کُلوری: bəma گیلَوانی: bəmer لِردی: bəmar
بیمرغواژهنامه آزادنام روستایی در گناباد که قدمت آن به بیش از2000سال می رسد و معنی آن بی به معنای جایگاه و مغ به معنای مخ(جایگاه مخ ها) در زبان زرتشت بوده که بعدها به بیمرغ برای تلفظ بهتر تغییر یافته است
بیاندازهفرهنگ مترادف و متضادبسیار، بیحد، بیحساب، بیشمار، بیمر، بیمقیاس، بینهایت، جزیل، خیلی، بسیار، بیش از حد، فراوان زیاد، ≠ معدود
بیشمارفرهنگ مترادف و متضادبسیار، بیاندازه، بیحد، بیحساب، بیقیاس، بیمر، بینهایت، جزیل، زیاد، سرسامآور، فراوان، نامحدود، نامعدود ≠ معدود
نهمارفرهنگ مترادف و متضاد۱. بسیار، بیحد، بیشمار، بیمر، بینهایت، زیاد، فراوان، کثیر، وافر ۲. براستی، حقیقتاً، کاملاً، واقعا ۳. مدام، همواره، همیشه
بیحدفرهنگ مترادف و متضاد۱. بسیار، بیحساب، بیشمار، بیقیاس، بیمر، بینهایت، جزیل، فراوان، وافر، بیاندازه ≠ کم، قلیل، معدود ۲. بیانتها، بیکران، نامتناهی، نامحدود ≠ محدود
بیمرغواژهنامه آزادنام روستایی در گناباد که قدمت آن به بیش از2000سال می رسد و معنی آن بی به معنای جایگاه و مغ به معنای مخ(جایگاه مخ ها) در زبان زرتشت بوده که بعدها به بیمرغ برای تلفظ بهتر تغییر یافته است