بیناتلغتنامه دهخدابینات . [ ب َی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ بَیّنة. (منتهی الارب ). روشن کنندگان و حجتهای روشن و گواهان صادق و این جمع بینة است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : و ان یکذبوک فقد کذب الذین من قبلهم جأتهم رسلهم بالبینات و بالزبر و بالکتاب المنیر. (قرآن <span clas
کار اصطلاحشناسی حوزهبنیاد،واژهگزینی حوزهبنیادdomain-oriented terminology workواژههای مصوب فرهنگستانبررسی همة مفاهیم یک حوزة تخصصی و تعیین روابط بین آنها
کار اصطلاحشناسی متنبنیاد،واژهگزینی متنبنیادtext-oriented terminology workواژههای مصوب فرهنگستانبررسیهای مقدماتی اصطلاحات در بافتها و متون مشخص
بناتلغتنامه دهخدابنات . [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ ابنة، یعنی دختر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ). || ج ِ بنت ، یعنی دخترو آن مؤنث ابن نیست بلکه صیغه ٔ جداگانه است و منسوب بدان بِنْتی و بنوی درآید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ) (از اقرب الموارد) :</
شبیناتلغتنامه دهخداشبینات . [ ش َ ] (اِخ ) قبیله ای است مقیم قریه ٔ عقر در ناحیه ٔ کفارات در منقطه ٔ عجلون اما اطلاعی از منشاءآن در دست نیست . (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 581).