بیوتلغتنامه دهخدابیوت . (اِخ ) شهری است واقع در جنوب غربی ایالت «مونتانا»ی ایالات متحده ٔ امریکا و 33251 تن سکنه دارد و بر بزرگترین نهشتهای معدنی (نقره ، روی ، منگنز و مخصوصاً مس ) جهان قرار دارد. پس از کشف معادن طلا و نقره رونق گرفت و پس از کشف مس در حدود <s
بیوتلغتنامه دهخدابیوت . (اِخ ) لقب جان استوارت . (1713 - 1792 م .) نخست وزیر (1761 - 1763 م .) انگلستان از حزب توری . مورد اعتمادجورج سوم و پشتیبان هدفهای او
بیوتلغتنامه دهخدابیوت . [ ب َی ْ یو ] (ع ص ) شبینه . شب مانده . مانده از شب : ماء بیوت ؛ آب شب مانده که سرد شده باشد. (لسان العرب ) (اقرب الموارد). آب سرد و شبینه . (منتهی الارب ).- بیوت السقاء ؛ شیری که در شب دوشیده شده و در مشک نهاده و سرد شده باشد. (از لسان العر
بیوتلغتنامه دهخدابیوت . [ ب ُ ] (اِخ )بطنی است معروف به آل بیوت از خالد در حجاز، از هم پیمانهای آل فضل از اعراب شام . (معجم قبایل العرب ).
بیوتلغتنامه دهخدابیوت . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بَیْت . (منتهی الارب ). خانه ها. رجوع به بیت شود. || (اصطلاح نجوم )دوازده قسمت فرضی منطقةالبروج که ابتدا از طالع در خلاف جهت حرکت یومی شمرده میشوند. (خانه ٔ اول ، خانه ٔ دوم ، ... خانه ٔ دوازدهم )، و در علم احکام نجوم اهمیت فراوان دارند. تقسیم منطقةا
بات1botواژههای مصوب فرهنگستان1. برنامهای رایانهای که برای انجام وظایفی، مانند جمعآوری یا حذف ابردادهها از وبگاهها یا بهروزرسانی صفحة وب بهصورت خودکار یا تعامل خودکار، در یک اتاق گفتوگو نوشته میشود 2. روباتی که در بازیهای رایانهای برخط پربازیگر، وقتی بازیگر خودش در بازی نیست، در فرایندهای تکراری که نیاز به تصمیمگیری
وبباتweb bot, web spider, web crawler, web robotواژههای مصوب فرهنگستانبرنامه یا دستورگانی برای نمایهسازی وبگاهها که بهمنظور مرور صفحات وب جهانی بهصورت سامانمند نوشته شده است
سمت ـ سرعتنمای نیمرخ بادVAD wind profile, VWPواژههای مصوب فرهنگستاننیمرخ زمان- بلندای بُردار افقی حاصل از روبش (scanning) رادار داپلر با استفاده از الگوریتم/ خوارزمی سمت- سرعتنما
باد صدوبیستروزهbad-i-sad-o-bistroz, wind of 120 daysواژههای مصوب فرهنگستانبادی قوی با منشأ موسمی (monsoon) که در منطقۀ سیستان از سمتهای شمالغرب تا شمال ـ شمالغرب میوزد متـ . باد سیستان seistan
بوت ابر بوتلغتنامه دهخدابوت ابر بوت . [ اَ ب َ ] (اِ مرکب ) بوط ابر بوط. بوته بر بوته . رجوع به همین ترکیب شود.
بیوتاتلغتنامه دهخدابیوتات . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بیوت . جج ِ بیت . (از منتهی الارب ). رجوع به بیت شود. || خاندانهای بزرگ . نجبا، یقال : هو من اهل البیوتات ؛ او از خاندانی بزرگ است . (مهذب الاسماء) : پس دو سال بملک اندربنشست (بهرام گور) و خواسته ٔ پدر بدرویشان داد... شکرانه
بیوتةلغتنامه دهخدابیوتة. [ ب َی ْیو ت َ ] (ع ص ) سِن ّ بیوتة؛ دندان محکم که نیفتد. (از لسان العرب ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
خانهالغتنامه دهخداخانها. [ ن َ / ن ِ ] (اِ) ج ِ خانه . بیوت . || خانه هایی که صیادان کرده باشند جهت صید کردن .
بوتاتلغتنامه دهخدابوتات . (اِ) حساب مخارج اهل خانه و نیز مخارج بازار. و گفته اند این لفظ مأخوذ از بیوتات تازی میباشد. (ناظم الاطباء). بوتات نویسی غلط است و صحیح ، بیوتات نویسی است و این ، جمع بیوت است و بیوت ، جمع بیت است که بمعنی خانه باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
زایلةلغتنامه دهخدازایلة. [ ی ِ ل َ ] (ع ص ) اوتاد... رجوع به اوتاد زائله و وتد شود. || بیوت ... منجمین منطقةالبروج را بچندین طریق منقسم به دوازده قسم کنند و هر قسم را بیت گویند... و آن چهار (بیت ) که مقدم بر اوتادند یعنی دوازدهم و نهم و ششم و سوم را بیوت زائله گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون )
بیتفرهنگ فارسی عمید۱. [جمع: ابیات] (ادبی) دو مصراع از شعر.۲. [جمع: بُیُوت، جمعالجمع: بُیُوتات] [قدیمی] خانه.
بیوت النارلغتنامه دهخدابیوت النار. [ ب ُ تُن ْ نا ] (ع اِ مرکب ) ج ِ بیت النار. آتشکده ها. آتشگاهها. رجوع به بیت النار شود.
بیوت النیرانلغتنامه دهخدابیوت النیران . [ب ُ تُن ْ نی ] (ع اِ مرکب ) ج ِ بیت النار. آتشکده ها. آتشگاهها. رجوع به بیت النار و حکمةالاشراق ص 197 شود.
بیوتاتلغتنامه دهخدابیوتات . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بیوت . جج ِ بیت . (از منتهی الارب ). رجوع به بیت شود. || خاندانهای بزرگ . نجبا، یقال : هو من اهل البیوتات ؛ او از خاندانی بزرگ است . (مهذب الاسماء) : پس دو سال بملک اندربنشست (بهرام گور) و خواسته ٔ پدر بدرویشان داد... شکرانه
بیوتةلغتنامه دهخدابیوتة. [ ب َی ْیو ت َ ] (ع ص ) سِن ّ بیوتة؛ دندان محکم که نیفتد. (از لسان العرب ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).