لغتنامه دهخدا
بی برگ . [ بی ب َ ] (ص مرکب ) گیاهی که برگهایش ریخته باشد. درختی که برگ نداشته باشد. (فرهنگ فارسی معین ). || بمجاز، بی سروسامان مثل بینوا.(آنندراج ). بینوا. فقیر. محتاج . (فرهنگ فارسی معین ). درویش . فقیر. بی زاد و توشه . بی آذوقه : همیشه ناخوش و ب