بینظمیdisorder 2واژههای مصوب فرهنگستان[شیمی] انحراف از ساختار منظم در اشغال مواضع شبکه در بلوری که بیشتر از یک عنصر دارد [فیزیک] هرگونه انحراف از آرایش منظم اجزای سازندۀ خانک واحد در بلور
بینظمیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم نظمی، بیترتیبی، نابهسامانی، عدم هماهنگی، درهم برهمی، بههم ریختگی، درهم ریختگی، هرج ومرج اختلال، تلاطم، شلوغی، آشوب جنجال، سروصدا، قال، همهمه، صدای ناهنجار بی انضباطی، سرپیچی آلودگی، ناپاکی ایجاد اغتشاش، اختلال، اغتشاش ابهام
بینظمی شاتکیSchottky disorder, Schottky imperfectionواژههای مصوب فرهنگستاننقص ساختاری بلورهای یونی که تهیجای یونهای مثبت و منفی آن را پدید میآورد
گذارنظم ـ بینظمیorder-disorder transitionواژههای مصوب فرهنگستانتغییر چیدمان اتمهای یکی از عناصر در ساختار شبکهای آلیاژ از وضعیت منظم به وضعیت کاتورهای یا برعکس
بینظمی شاتکیSchottky disorder, Schottky imperfectionواژههای مصوب فرهنگستاننقص ساختاری بلورهای یونی که تهیجای یونهای مثبت و منفی آن را پدید میآورد
گذارنظم ـ بینظمیorder-disorder transitionواژههای مصوب فرهنگستانتغییر چیدمان اتمهای یکی از عناصر در ساختار شبکهای آلیاژ از وضعیت منظم به وضعیت کاتورهای یا برعکس