بیوجهanhedral 1واژههای مصوب فرهنگستانویژگی بلوری که فاقد وجوه بلوری است متـ . بیگانهریخت xenomorphic, allotriomorphic
بی وجهلغتنامه دهخدابی وجه . [ وَج ْه ْ ] (ص مرکب ) (از: بی + وجه عربی ) که وجهی ندارد. که محلی ندارد. بی دلیل : و اگر بر وفق تصور خویش در آن تصرفی نمایند بلاکلام بی وجه و ناصواب افتد. (تاریخ رشیدی ). رجوع به وجه شود.
چندوجهیفرهنگ فارسی عمیدجسمی که چند سطح یا وجه به شکل مثلث یا مربع داشته باشد، مانند چهاروجهی که چهار وجه مثلث دارد و مکعب که دارای شش وجه مربع است.