دورۀ بیپاسخیrefractory period 1واژههای مصوب فرهنگستانبخشی از مرحلۀ فرونشینی یا مدتزمانی پس از آن که در طی آن مرد یا زن قادر به تجربۀ مجدد اوجکامش نیست
دورۀ بیپاسخیrefractory period 1واژههای مصوب فرهنگستانبخشی از مرحلۀ فرونشینی یا مدتزمانی پس از آن که در طی آن مرد یا زن قادر به تجربۀ مجدد اوجکامش نیست
فعالیت ذاتیintrinsic activity, maximal agonist effectواژههای مصوب فرهنگستانبیشینهپاسخی که همکنشگر میتواند ایجاد کند
پاسخ دگرگشتگراmetabotropic responseواژههای مصوب فرهنگستانپاسخی که سبب تغییر در دگرگشت غشای پسهمایهای میشود
شرطیشدگیconditioning 2واژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که به دریافت پاسخی معین به محرکی خاص منجر میشود
عاطفۀ نابجاinappropriate affectواژههای مصوب فرهنگستانپاسخی هیجانی که با موقعیت تناسبی ندارد، مانند خندیدن در مجلس عزا
دورۀ بیپاسخیrefractory period 1واژههای مصوب فرهنگستانبخشی از مرحلۀ فرونشینی یا مدتزمانی پس از آن که در طی آن مرد یا زن قادر به تجربۀ مجدد اوجکامش نیست