تاثر

ta'assor

معنی

۱. اثر پذیرفتن؛ قبول اثر کردن.
۲. اندوهگین شدن.

مترادف

۱. اندوه، اندوهگینی، انفعال، حزن، دلتنگی، رقت، غم
۲. اثرپذیری ≠ شعف

جست‌وجوی دقیق

تاثر

فرهنگ فارسی عمید

۱. اثر پذیرفتن؛ قبول اثر کردن.۲. اندوهگین شدن.

تاثر

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. اندوه، اندوهگینی، انفعال، حزن، دلتنگی، رقت، غم ۲. اثرپذیری ≠ شعف

جست‌وجوی هم‌آوا

تئاتر (سالن تئاتر)

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه (سالن تئاتر)، آمفی‌تئاتر، سینما، فرهنگسرا لژ، بالکن، پاویون محل اجرای تعزیه، تکیه، حسینیه سالن نمایش، نمایشخانه، سالن سینما

وسایل صحنهآرایی در تئاتر و اپرا (تئاتر)

تآتر

تآتر.[ ت ِ آ ] (فرانسوی ، اِ) تئاتر مأخوذ از فرانسه و متداول در زبان فارسی . تماشاخانه . نمایش خانه . بازیگرخانه . صحنه یا جایی که بازیگران برای نشان دادن داستان یا واقعه ای ظاهر شوند و آنرا مجسم سازند. فرهنگستان ایران بجای این کلمه «تماشاخانه » را پذیرفته است . رجوع به تماش

تآطر

لغت‌نامه دهخدا

تآطر. [ت َ طُ ] (ع مص ) تَاَطﱡر خم گردیدن و کج شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خود را در بند داشتن . || خانه نشین شدن زن و ناکدخدا ماندن زن در خانه ٔ پدر و مادر خود تا مدتی . (منتهی الارب ). رجوع به تَاءَطﱡر شود.

تئاتر

لغت‌نامه دهخدا

تئاتر. [ ت ِ آ ] (فرانسوی ، اِ) رجوع به تآتر شود.

جست‌وجوی مشابه

تاثرانگیز

فرهنگ فارسی عمید

تٲثرآور؛ غم‌انگیز.

تأثرانگیز

لغت‌نامه دهخدا

تأثرانگیز. [ ت َ ءَث ْ ث ُ اَ ] (نف مرکب ) در تداول فارسی امروز، تأثرآور، غم انگیز. رجوع به تأثر شود.

تأثر

لغت‌نامه دهخدا

تأثر. [ ت َ ءَث ْ ث ُ ] (ع مص ) بر اثر رفتن . (منتهی الارب ). پس چیزی رفتن . (آنندراج ). || پذیرفتن اثر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قبول اثر کردن . (ناظم الاطباء). نشان ماندن در چیزی . (آنندراج ). رجوع به تأثیر شود.