تازگیلغتنامه دهخداتازگی . [ زَ / زِ ] (حامص ) نوی ، و با لفظ بستن و دادن مستعمل . (آنندراج ). مقابل کهنگی ، از تازه : ربود خواهد این پیرهن ترا اکنون همان که تازگی و رنگ پیرهنْت ربود. ناصرخسرو. || خر
تازگیدیکشنری فارسی به انگلیسیfreshness, lately, latterly, newly, newness, novelty, recently, yesterday, youth
آگهی تلویزیونیteaser 1واژههای مصوب فرهنگستانآگهی کوتاه تبلیغاتی که ویژگیهای جذاب کالا یا برنامهای را در تلویزیون به نمایش گذارد
سرآغازteaser 2واژههای مصوب فرهنگستانصحنۀ آغازی کوتاه و جالبِتوجهی از فیلم که معمولاً پیش از عنوانبندی یا همراه با آن، برای جلب نظر تماشاچی به نمایش درآید
تاجیلغتنامه دهخداتاجی . (اِخ ) مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: یکی از شعرای ایران است . وی در دوران سلطنت عالم گیر شاه بهندوستان رفت و به وی انتساب یافت . از اوست : در حیرتم کنون که جهان پر ز کشتنی است بیکار در نیام چرا ذوالفقار ماند؟
تاجیلغتنامه دهخداتاجی . (اِخ ) مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: یکی از شعرای عثمانی و پدر تاج بک زاده جعفر و سعدی از شعرای ترکیه میباشد. وی در زمان ولایت عهد سلطان بایزید سمت دفترداری او را داشته است . از اوست : گوزیاشلو کوکل زلف پریشانلر ایچنده قالدم قرکوکیجه ده
درجة تازگیHaugh scoreواژههای مصوب فرهنگستانمؤلفهای برای برآورد تازگی تخممرغ، که براساس نسبت ضخامت سفیده به وزن تخممرغ کامل اندازهگیری میشود
روتازگیلغتنامه دهخداروتازگی . [ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) تازه رویی .(آنندراج ). خوشرویی . گشاده رویی . بشاشت : به روتازگی گفت شه را سلام شهش داد پاسخ بعذر تمام . میرخسرو (از آنندراج ).و رجوع به تازه روی
بتازگیلغتنامه دهخدابتازگی . [ ب ِزِ ] (ق مرکب ) در حال . از سر نو. (آنندراج ). جدیداً. بطور جدید. بطور تازه . مستحدثاً. (ناظم الاطباء).
درجة تازگیHaugh scoreواژههای مصوب فرهنگستانمؤلفهای برای برآورد تازگی تخممرغ، که براساس نسبت ضخامت سفیده به وزن تخممرغ کامل اندازهگیری میشود