تاننفرهنگ فارسی عمیدمادهای که از برخی گیاهان گرفته میشود و در طب برای معالجۀ بعضی بیماریها و در صنعت برای رنگرزی به کار میرود؛ جوهر مازو.
تاننلغتنامه دهخداتانن . [ ن َ ] (فرانسوی ، اِ) مأخوذ از فرانسه (تان = بلوط، مازو) جوهر مخصوصی است که از گیاهان مختلف گرفته میشود. «کلمه ٔ تانن یا جوهر مازو اصطلاح کلی است که برای مشخص کردن و نامیدن اجسامی که مبدأشان گیاهان مختلف بوده و تمام آنها دارای فنل و «پیروگالل » و «پیرکاتشین » و «فلو
تأننلغتنامه دهخداتأنن .[ ت َ ءَن ْ ن ُ ] (ع مص ) تأنین . خشنود کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راضی کردن . (از قطر المحیط).
تنگینلغتنامه دهخداتنگین . [ ت َ ] (ص نسبی ) تنگ . ضیق . (فرهنگ فارسی معین ) : تا نیفتد بانگ نفخش این طرف تا دهد آن گوهر از تنگین صدف .مولوی .
تنینلغتنامه دهخداتنین . [ ت َ ] (ع اِ) بمعنی تِن ّ است ... (منتهی الارب ). قرین و همتا و حریف و همزاد. (ناظم الاطباء). رجوع به تِن ّ شود.
تاننژلغتنامه دهخداتاننژ. [ ن َ ] (اِخ ) مرکز بلوکی است در ایالت «ساووای علیا» ی فرانسه و در شهرستان «بونویل » واقع است و 1900 تن سکنه دارد.
تاننبرغلغتنامه دهخداتاننبرغ . [ ن ِ ب ِ ] (اِخ ) دهکده ای از پروس شرقی قدیم است . در سال 1410 م . لهستانی ها و لیتوانی ها در این دهکده شوالیه های «توتونی » را شکست دادند و در ماه اوت 1914 آلمانها در همین نقطه بر روسها پیروز گشتن
تأننلغتنامه دهخداتأنن .[ ت َ ءَن ْ ن ُ ] (ع مص ) تأنین . خشنود کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راضی کردن . (از قطر المحیط).
تاننات دو پلمبلغتنامه دهخداتاننات دو پلمب . [ دُپ ُ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) مأخوذ از فرانسه و اخیراً در کتب طب فارسی متداول شده است . عنصری است که دارویی را بشکل مرهم در روی «اسکار» و زخمهایی که بر اثر نشستن و یا خوابیدن طولانی و اجباری و تماس قسمتی از بدن با زمین تولید شده باشد بکار برند. (از درما
تانی ژنلغتنامه دهخداتانی ژن . [ ژِ ] (فرانسوی ، اِ) یا «دی - آستیل آمین » در حقیقت اتر دیاسِتیک تانن است که بشکل گرد زردرنگ خاکستری بی بو و طعم یا با طعمی ترش یافت شود و در آب غیرمحلول و در اسیدها و محلولهای قلیایی حل میگردد. دارای 85 درصد تانن است و با آلبومین
راتانیالغتنامه دهخداراتانیا. (فرانسوی ، اِ) گیاهی از تیره ٔ لگومینوز از دسته ٔ سزالپینه قسمت قابل مصرف : ریشه . ماده ٔ مؤثره تانن . موارد استعمال : تنتور و عصاره ٔ راتانیا (کارآموزی داروسازی ص 182).
سورنجانفرهنگ فارسی عمیدگیاهی پیازدار، با شاخههای کوتاه، گلهای زرد یا بنفش کوچک، و برگهای دراز و باریک که پیاز آن دارای موسیلاژ، آمیدون، قند، تانن، و مادهای سمی به نام کولشیسین است و در طب به کار میرود.
تاننژلغتنامه دهخداتاننژ. [ ن َ ] (اِخ ) مرکز بلوکی است در ایالت «ساووای علیا» ی فرانسه و در شهرستان «بونویل » واقع است و 1900 تن سکنه دارد.
تاننبرغلغتنامه دهخداتاننبرغ . [ ن ِ ب ِ ] (اِخ ) دهکده ای از پروس شرقی قدیم است . در سال 1410 م . لهستانی ها و لیتوانی ها در این دهکده شوالیه های «توتونی » را شکست دادند و در ماه اوت 1914 آلمانها در همین نقطه بر روسها پیروز گشتن
تاننات دو پلمبلغتنامه دهخداتاننات دو پلمب . [ دُپ ُ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) مأخوذ از فرانسه و اخیراً در کتب طب فارسی متداول شده است . عنصری است که دارویی را بشکل مرهم در روی «اسکار» و زخمهایی که بر اثر نشستن و یا خوابیدن طولانی و اجباری و تماس قسمتی از بدن با زمین تولید شده باشد بکار برند. (از درما