تاپسیالغتنامه دهخداتاپسیا. (اِ) ثافسیا. ثفسیا. تفسیا گیاه خودروئی است بنام تاپسیا گارگانیکا ، یافوفنوی از فامیل چتریان که در سواحل دریای مدیترانه و بخصوص در الجزیره می روید. اعراب این گیاه را بونفا یا پدر تندرستی می نامند پوست ریشه ٔ این گیاه دارای یک جسم رزین مانند بوده که دارای خواص مولد تاول
تاپسیافرهنگ فارسی عمیدگیاهی پایا با برگهای بریده و گلهای سبز چتری که بلندیش تا یک متر میرسد و از ریشۀ آن مادهای استخراج میشود که برای ساختن مُشَمَّع طبی به کار میرود.
تاسالغتنامه دهخداتاسا. (اِ) اندوه و ملالت . (ناظم الاطباء) (برهان ) (جهانگیری ). بمجاز، اندوه و ملال . (فرهنگ رشیدی ). اندوه و ملال . (غیاث اللغات ). ملال . (فرهنگ نظام ) (فرهنگ رشیدی ). تاسه . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) : فشیان ؛ تاسا. (منتهی الارب ).خواجه ج
تاشافرهنگ نامها(تلفظ: tāšā) (ترکی ـ فارسی) ]تاش = داش (پسوند ترکی که شرکت ، مصاحبت یا همراهی را می رساند، معادل پیشوندِ هم در فارسی)+ الف اسم ساز[ یار و شریک .
تفسیالغتنامه دهخداتفسیا. [ ت َ ] (معرب ، اِ) صمغ سداب دشتی است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). به یونانی صمغ سداب کوهی است . و بعضی گویند صمغ سداب صحرایی . (برهان ). تاپسیا که صمغ سداب کوهی است . ثافیسا. (از ناظم الاطباء). رجوع به ثافسیا شود.
تافسیالغتنامه دهخداتافسیا. (اِ) بلغت رومی صمغ سداب دشتی را گویند. (ترجمه ٔ صیدنه ). صمغ سداب است . (بحر الجواهر). دزی تافسیا را به ثافسیا ارجاع کرده و در «ثافسیا» نویسد: آسکله پیوم . (ابن البیطار ج 1 ص 225 ب ). مستعینی این کلمه
مشمعلغتنامه دهخدامشمع. [م ُ ش َم ْ م َ ] (ع ص ، اِ) موم جامه . (آنندراج ). مومی و انداخته شده ٔ در موم گداخته و اندوده شده ٔ با موم . (ناظم الاطباء). جامه ای که به موم گداخته ، اندایند تا آب و رطوبت از آن نترابد. به موم آغشته . پارچه و جامه که به موم آغارند، عدم نفوذ رطوبت را. منسوجی که به مو