تبادللغتنامه دهخداتبادل . [ ت َ دُ ] (ع مص ) با یکدیگر بدل کردن . (زوزنی ). با هم معاوضه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). معاوضه و گرفتن چیزی در مقابل دادن چیزی دیگر. (فرهنگ نظام ).
تبادلدیکشنری عربی به فارسیمعاوضه , ردو بدل کننده , باهم عوض کردن , مبادله کردن , تبادل کردن , تغيير دادن , متناوب ساختن , عوض کردن , بيرون کردن , جانشين کردن , اخراج کردن
تبادل نظرلغتنامه دهخداتبادل نظر. [ ت َ دُ ل ِ ن َ ظَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شور. مشورت . رجوع به تبادل شود.
تبادل ایزوتوپisotope exchangeواژههای مصوب فرهنگستانواکنشی شیمیایی که در آن فراوردهها و واکنشدهندهها ازنظر شیمیایی یکسان، ولی ازنظر ترکیببندی ایزوتوپی متفاوت هستند
تبادل بارcharge exchangeواژههای مصوب فرهنگستانانتقال بار الکتریکی از یک ذره به ذرة دیگر در حین برخورد آن ذرات با یکدیگر
تبادل گرماheat exchangeواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهعملیاتی که به گرمایش یا سرمایش شارهها منجر میشود
تبادل نظرلغتنامه دهخداتبادل نظر. [ ت َ دُ ل ِ ن َ ظَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شور. مشورت . رجوع به تبادل شود.
بارگُنجهای تبادلیcontainer exchangeواژههای مصوب فرهنگستانتعداد کل بارگُنجهای تخلیهشده از یک شناور و/ یا بارگیریشده بر آن در هر سفر
تبادل نظرلغتنامه دهخداتبادل نظر. [ ت َ دُ ل ِ ن َ ظَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شور. مشورت . رجوع به تبادل شود.
تبادل اطلاعات سلب انکارnon-repudiation exchangeواژههای مصوب فرهنگستانیک یا چند فرایند ارسال اطلاعات برای انجام فرایند سلب انکار
تبادل ایزوتوپisotope exchangeواژههای مصوب فرهنگستانواکنشی شیمیایی که در آن فراوردهها و واکنشدهندهها ازنظر شیمیایی یکسان، ولی ازنظر ترکیببندی ایزوتوپی متفاوت هستند
متبادللغتنامه دهخدامتبادل . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) معاوضه کننده . (آنندراج ). || معاوضه کرده شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تبادل شود.
زاویه ٔ متبادللغتنامه دهخدازاویه ٔ متبادل . [ ی َ / ی ِ ی ِ م ُ ت َ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چون خط راست بر دو خط متوازی اوفتد آن زاویه که بیک پهلو باشد از آن خط اندرون این دو متوازی و آن زاویه که بدیگر پهلو باشد از آن خط، آن را متبادل خوانند. و هر دو متساوی باشند.
قابل للتبادلدیکشنری عربی به فارسیقابل تعويض , با هم عوض کردني , قابل معاوضه , قابل مبادله , تبادل پذير