تباعدلغتنامه دهخداتباعد. [ ت َ ع ُ ] (ع مص )از یکدیگر دور شدن . (زوزنی ). دور شدن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). از همدیگر دور شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). ضد تقارب . (اقرب الموارد). دوری . (ناظم الاطباء). || دور از حقیقت . دوراز واقع. دروغ گونه : نظم
تباعدفرهنگ مترادف و متضاد۱. دوری ۲. واگرایی ≠ همگرایی ۳. از هم دور شدن ۴. دوری جستن، دوری گزیدن، دوری ورزیدن، دوری کردن ≠ تقارب، تقارن
تباهثلغتنامه دهخداتباهث . [ ت َ هَُ ] (ع مص ) پیش آمدن کسی را به گشاده روئی . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تباعتلغتنامه دهخداتباعت . [ ت َ ع َ ] (ع مص ) تباعة. دنباله روی : حکم سلطان را انقیاد نمودند و بطاعت و تباعت دست بصفقه ٔ بیعت یازیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 339). بشرایط تباعت و استمرار بر قض
طباعتلغتنامه دهخداطباعت . [ طِ ع َ ] (ع اِمص ) شمشیرسازی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || فن چاپ . فن طبع.
متباعدلغتنامه دهخدامتباعد. [ م ُ ت َع ِ ] (ع ص ) دور. (آنندراج ). دور و بعید. (ناظم الاطباء). مؤنث آن متباعدة : و حرکات متقاربه ومتباعده و مراتب اوتار و مدارج و تراکیب اوزان و الحان نشان کرد. (سندبادنامه . ص 65). || غایب و غیر حاضر. (نا