تبرملغتنامه دهخداتبرم . [ ت َ ب َرْ رُ ] (ع مص ) سیربرآمدن . (تاج المصادر بیهقی ). تضجر. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || مانده شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || ملول گردیدن . (منتهی الارب ). فیه و به مل ّ. (قطر المحیط) (غیاث اللغات )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). بستوه آمدن . (منتهی الارب
تبرملغتنامه دهخداتبرم . [ ت َ رَ ] (اِ) زن محترم و بزرگ و خاتون . (ناظم الاطباء). شعوری آن را بفتح اول و سکون را ضبط کرده و معنی آن را خاتون بزرگ نوشته است . (لسان العجم ج 1 ورق 285 الف ) : تبرم خا
تبرعملغتنامه دهخداتبرعم . [ ت َ ب َ ع ُ ] (ع مص ) تبرعم درخت ؛ شکوفه آوردن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط).
چلاسیلغتنامه دهخداچلاسی . [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گلیجان بخش شهرستان تنکابن که در8 هزارگزی جنوب باختری تنکابن واقع است . جلگه و معتدل و مرطوب است و 210 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔتبرم . محصولش برنج ، مرکبات و چای . شغل
متبرم شدنلغتنامه دهخدامتبرم شدن . [ م ُ ت َ ب َرْ رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آزرده شدن . به ستوه آمدن . ملول و دلگیر شدن : و گاه گاه از انواع تحکم آن حضرت متبرم شدی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 47). و
ابن شیرینلغتنامه دهخداابن شیرین . [ اِ ن ُ ؟] (اِخ ) ابوبکر محمدبن احمدبن شیرین البستی ، نزیل غرناطه . ابن بطوطه نام این شاعر ایرانی را بمناسبتی برده و قطعه ٔ ذیل را در مدح غرناطه از او آورده است :رعی اﷲ من غرناطة متبوءًیسر حزیناً او یجیر طریداتبرم منها صاحبی عند ما رأی مسارحها با
دلاللغتنامه دهخدادلال . [ دَ ] (ع اِ) اسم است از مصدر دل و دلال به معنی غنج و ناز. (از اقرب الموارد). ناز. (منتهی الارب ) (دهار). ناز و غمزه و اشاره به چشم و ابرو. (برهان ) (لغت محلی شوشتر، خطی ). ناز و حسن . (شرفنامه ٔ منیری ). بشک . کرشمه . ناز و بیشتر در رفتار : <br
مقاساتلغتنامه دهخدامقاسات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) رنج کشیدن . (غیاث ). مقاساة. تحمل . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و اگرنه آتشی که تن من بر این رنجها الف گرفته است و در مقاسات شداید خو کرده در این حوادث زندگانی چگونه ممکن باشدی . (کلیله و دمنه چ مینوی ص <span class=
متبرملغتنامه دهخدامتبرم . [ م ُ ت َ ب َرْ رِ ] (ع ص ) به ستوه آمده و ملول . (آنندراج ). آزرده و به ستوه آینده و ملول . (ناظم الاطباء). دلگیر : دل از جان شیرین سیر آمده و جان از زندگانی مستلذ متبرم شده . (المعجم چ مدرس رضوی ص 8).