تبعیضلغتنامه دهخداتبعیض . [ ت َ ] (ع مص ) پاره پاره کردن . (زوزنی ) جزٔجزء کردن چیزی را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). بهره بهره گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حصه حصه کردن . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). تقسیم به اجزاء نمودن . (فرهنگ نظام ). تقسیم و جدا کردن بعضی را ازبعضی . (ناظ
تبعیضdiscriminationواژههای مصوب فرهنگستانبرخورد غیرعادلانۀ ناشی از پیشداوری و تعصب نسبت به برخی افراد براساس معیارهای قومی و جنسی و نژادی و دینی
پردیس طبیعت،پارک طبیعتnature parkواژههای مصوب فرهنگستانپردیسی که جاذبة اصلی آن گیاگان و زیاگان موجود در آن است
تبحثلغتنامه دهخداتبحث . [ت َ ب َح ْ ح ُ ] (ع مص ) کاویدن و تفتیش کردن از چیزی . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تبعضلغتنامه دهخداتبعض . [ ت َ ب َع ْ ع ُ ] (ع مص ) پاره پاره شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بعض بعض شدن . (زوزنی ). بهره بهره گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حصه حصه شدن . (آنندراج ). جزٔجزء شدن . (از قطر المحیط). || (اصطلاح فقهی ) خیار تبعض صفقه ؛ و آن چنان است که عقد بیع نسبت بق
تبعتلغتنامه دهخداتبعت . [ ت َب ِ ع َ ] (ع اِ) تبعة. عاقبت بد : خواجه بدیوان وزارت آمد و احمد را بخواندند سخت بترسید از تبعتی دیگر که بدو بازخورد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 268 و چ فیاض ص 267). بعجب بماندم
تبعثلغتنامه دهخداتبعث . [ ت َ ب َع ْ ع ُ ] (ع مص ) برآمدن و روان شدن : تبعث منه الشعر و غیره ؛ برآمد و روان شد. (منتهی الارب ).برآمدن و روان شدن شعر و جز آن از وی . (ناظم الاطباء).
تبعیض اجتماعیsocial discriminationواژههای مصوب فرهنگستانتبعیضی که براساس عوامل آشکاری چون قومیت یا نژاد یا پایگاه اجتماعی است
تبعیض جبرانیaffirmative action, positive discriminationواژههای مصوب فرهنگستانسیاست یا برنامهای که هدف آن کاستن از تبعیضهایی است که در گذشته بر فرد یا گروهی وارد شده است، ازطریق اقدامات مثبت برای در اختیار نهادن فرصتهای مناسب در حوزۀ تحصیل و کسب و کار متـ . تبعیض مثبت
تبعیض اجتماعیsocial discriminationواژههای مصوب فرهنگستانتبعیضی که براساس عوامل آشکاری چون قومیت یا نژاد یا پایگاه اجتماعی است
تبعیض جبرانیaffirmative action, positive discriminationواژههای مصوب فرهنگستانسیاست یا برنامهای که هدف آن کاستن از تبعیضهایی است که در گذشته بر فرد یا گروهی وارد شده است، ازطریق اقدامات مثبت برای در اختیار نهادن فرصتهای مناسب در حوزۀ تحصیل و کسب و کار متـ . تبعیض مثبت
تبعیض جنسیتیgender discrimination, sex discrimination, sexism 1واژههای مصوب فرهنگستانرفتار ناخوشایند با زنان بر پایۀ این باور مردسالارانه که زنان ویژگیهای نامطلوبی دارند
تبعیض فرهنگیcultural discriminationواژههای مصوب فرهنگستانقائل شدن به امتیازهای خاص فرهنگی براساس تعلق قومی یا نژادی یا پایگاه اجتماعی و مانند آنها