تبهلسلغتنامه دهخداتبهلس . [ ت َ ب َ ل ُ ] (ع مص ) ناگاه رسیدن کسی از جایی بی هیچ چیز. (اقرب الموارد) (قطرالمحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ناگاه رفتن کسی ازجایی بدون آنکه با او چیزی باشد. (ناظم الاطباء).
تبحلسلغتنامه دهخداتبحلس . [ ت َ ب َ ل ُ ] (ع مص ) فراغت . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط): جاء یتبحلس ؛ ای فارغاً لا شی ٔ معه . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط)؛ آمد در حالی که فارغ بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تبهلصلغتنامه دهخداتبهلص . [ ت َ ب َ ل ُ ] (ع مص ) تبلهص . (قطر المحیط) (منتهی الارب ).خارج شدن مرد از لباس خود. (قطر المحیط). برآمدن مرد از جامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).