متتالیلغتنامه دهخدامتتالی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) در پی یکدیگر شونده . (آنندراج ). پیروی کننده مر دیگری را به طور نظم و ترتیب و... (ناظم الاطباء). و رجوع به تتالی شود.
متتالیهلغتنامه دهخدامتتالیه . [ م ُ ت َ ی َ ] (ع ص ) به معنی پی در پی آینده و پس یکدیگر رونده ، مأخوذ از تلو بضمتین و تشدید واو بمعنی در پی کسی رفتن .(آنندراج ) (غیاث ). و رجوع به متتالی و تتالی شود.
پیلغتنامه دهخداپی . [ پ َ ] (اِ) دنبال . عقب . پشت . پس . دنباله . عقیب . اثر: پی او؛ دنبال او. بر اثر او : یکی غرم تازان پی یک سوارکه چون او ندیدم به ایوان نگار. فردوسی .برآشفت و برداشت زین و لگام بشد بر پی رخش ناشاد کام .<b