تثبتلغتنامه دهخداتثبت . [ ت َ ث َب ْ ب ُ ] (ع مص ) تأنی و شتاب نکردن در امری و در رأیی . (از تاج العروس ج 1 ص 534). تأنی درامری . (از قطر المحیط). درنگ . (دهار) (ترجمان عادل بن علی ) (کنزاللغات ) (تاج المصادر بیهقی ) (منته
تثبتفرهنگ فارسی معین(تَ ثَ بُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پابرجا بودن . 2 - آهستگی کردن ، درنگ کردن . 3 - (اِمص .) پایداری .
تثبطلغتنامه دهخداتثبط. [ ت َ ث َب ْ ب ُ ] (ع مص ) درنگی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). تثبط از امری ؛ بازایستادن ازآن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بازایستادن . (آنندراج ). تثبت . || تثبط بر امری ؛ واقف شدن برآن . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تثبیتلغتنامه دهخداتثبیت . [ ت َ ](ع مص ) بر جای بداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بر جای داشتن . (ترجمان عادل بن علی ) (مجمل اللغة). ثابت گردانیدن و برجای داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برقرار داشتن و ثابت گردیدن . (آنندراج ). چیزی را ثابت قرار دادن . (از قطر المحیط) :</s
تثبیطلغتنامه دهخداتثبیط. [ ت َ ] (ع مص ) درنگی کردن . (ترجمان عادل بن علی ). بازداشتن کسی را از کاری و بر تأخیر و درنگ داشتن او را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): مشغول کردن و بازداشتن کسی را از کاری و بر تأخیر و درنگ داشتن او را. (از قطر المحیط) (آنندراج ).
اتئادلغتنامه دهخدااتئاد. [ اِت ْ ت ِ آ ] (ع مص ) آهستگی نمودن . یقال : اتئد فی امرک ؛ ای تثبّت . (منتهی الارب ).
اتیادلغتنامه دهخدااتیاد. [ اِت ْ تیا ] (ع مص ) اتئاد. آهستگی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). آهستگی نمودن . یقال : اتّئد فی امرک ؛ ای تثبت . (منتهی الارب ).
توثقلغتنامه دهخداتوثق . [ ت َ وَث ْ ث ُ ] (ع مص ) به استواری فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). استوارکاری کردن و وثیقه گرفتن در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تقوی و تثبت . (اقرب الموارد). استوار شدن . (زوزنی ).
توؤدلغتنامه دهخداتوؤد. [ ت َ وَءْ ءُ ] (ع مص ) آهسته رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تمهّل و ترزّن در کار و رفتار و تأنی و تثبت در آن .(از اقرب الموارد). || پوشیدن . || ربودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تثبطلغتنامه دهخداتثبط. [ ت َ ث َب ْ ب ُ ] (ع مص ) درنگی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). تثبط از امری ؛ بازایستادن ازآن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بازایستادن . (آنندراج ). تثبت . || تثبط بر امری ؛ واقف شدن برآن . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
متثبتلغتنامه دهخدامتثبت . [ م ُ ت َ ث َب ْ ب ِ ] (ع ص ) درنگ کننده . (آنندراج ) (از فرهنگ جانسون ). متوقف . (ناظم الاطباء). || بجای آورنده . (آنندراج ). راست کننده ٔ کار و تمام کننده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || برقرار باشنده . (آنندراج ). ثابت و برقرار و مقرر و قائم . (ناظم الاطباء
مستثبتلغتنامه دهخدامستثبت . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استثبات . رجوع به استثبات شود. || آنکه در امری درنگ کند و شتاب نکند. (اقرب الموارد). || مشورت کننده و بررسی کننده در کار خویش . (اقرب الموارد). || صابر وشکیبا. || پایدار و برقرار. || خواهان ثبوت و پایداری و برقراری . (ناظم الاطباء)