تثنیهلغتنامه دهخداتثنیه . [ ت َ ن ِ ی َ ] (اِخ ) اسم پنجمین عهد عتیق است و چون شریعت موسوی مجدداً در آنجاذکر میشود بدون واسطه آن را تثنیه گفتند غالباً گمان دارند که مصنف آن موسی بوده . (قاموس کتاب مقدس ).
تثنیهفرهنگ فارسی عمید۱. اسمی که بر دو نفر یا دو چیز دلالت میکند؛ مثنی.۲. (اسم مصدر) ساختن کلمه بهصورتی که بر دو نفر یا دو چیز دلالت کند.
تثنیهفرهنگ فارسی معین(تَ یِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - دو تا کردن . 2 - علامت تثنیه «ان » یا «ین » را به کلمة عربی الحاق کردن .
تثنیةلغتنامه دهخداتثنیة. [ ت َ ن ِ ی َ ] (ع مص ) بدو کردن . (تاج المصادر بیهقی ).دو تا کردن . (زوزنی ) (آنندراج ). دو گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تثنیه عنق ؛ خم کردن گردن را. || بدو نسبت کردن . || دوم گردانیدن . || ثنا کردن بر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بسبب پیری اراده
ثتنةلغتنامه دهخداثتنة. [ ث َ ت ِ ن َ ] (ع ص ) تأنیث ثَتن . لثه ٔ ثتنه ؛ لثه ٔ بوی گرفته و گنده شده و فروهشته گشته .
تطنیةلغتنامه دهخداتطنیة. [ ت َ ی َ ](ع مص ) علاج کردن از طنا. (تاج المصادر بیهقی ). علاج طنی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || داغ کردن در پهلوی شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تثنیلغتنامه دهخداتثنی . [ ت َ ث َن ْ نی ] (ع مص ) دوتاه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). دوتا شدن . (زوزنی ) (ناظم الاطباء). بدو درآمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || گردیده شدن . (شرح قاموس ). بازگردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). انصراف . (قطر المحی
ربوانلغتنامه دهخداربوان . [ رِب َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ ربا. (منتهی الارب ). تثنیه ٔ رباو ربواء. (ناظم الاطباء). رجوع به هر دو کلمه شود.