تجاربلغتنامه دهخداتجارب . [ ت َ رِ ] (ع اِ) ج ِ تَجرِبَه . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (ازناظم الاطباء). تجارب جمع تجربه که اغلب بضم راء تلفظ میشود، بکسر آن است و این اشتباه شاید از نزدیکی وزن این کلمه بوزن مصدر تفاعل رخ داده باشد. (نشریه ٔ دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره <span class="h
تجاریبلغتنامه دهخداتجاریب . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تجربه . تجارب . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تجریب و تجارب شود.
سیاهۀ تجاربexperience inventoryواژههای مصوب فرهنگستانپرسشنامهای که جنبههای گوناگون پذیرا بودن فرد را در برابر تجربههای جدید میسنجد
تجوربلغتنامه دهخداتجورب . [ ت َ ج َ رُ ] (ع مص ) پایتابه پوشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). جوراب پوشیدن . (از قطر المحیط).
تجریبلغتنامه دهخداتجریب . [ ت َ ] (ع مص ) آزمودن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). اختبار و امتحان کردن از کسی یا چیزی . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از المنجد). آزمودن . (از آنندراج ). آزمایش وامتحان . || گرفتن عیار. (ناظم الاطباء).
تظریبلغتنامه دهخداتظریب . [ ت َ ] (ع مص ) سخت و درشت گردیدن سم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
سیاهۀ تجاربexperience inventoryواژههای مصوب فرهنگستانپرسشنامهای که جنبههای گوناگون پذیرا بودن فرد را در برابر تجربههای جدید میسنجد
سیاهۀ تجاربexperience inventoryواژههای مصوب فرهنگستانپرسشنامهای که جنبههای گوناگون پذیرا بودن فرد را در برابر تجربههای جدید میسنجد