تجاریلغتنامه دهخداتجاری . [ ت َ ] (ع مص ) (از: «ج ری ») با هم رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مناظره کردن در سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): تجاروا فی الحدیث . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
خلبان تجاریcommercial pilotواژههای مصوب فرهنگستانخلبانی که مجاز به پرواز با هواگردهای مسافری و باری براساس قوانین مربوط است
خودروِ تجاریcommercial vehicle, CV 2واژههای مصوب فرهنگستانخودروی که در جریان یک برنامۀ تجاری برای حمل کالا یا مسافر به کار میرود
دارکاست تجاریcommercial drain, commodity drain, removalواژههای مصوب فرهنگستانکاهش موجودی داری که ارزش تجاری دارد
تجاریبلغتنامه دهخداتجاریب . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تجربه . تجارب . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تجریب و تجارب شود.
تجاریبلغتنامه دهخداتجاریب . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تجربه . تجارب . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تجریب و تجارب شود.
تجاریسازی فنّاوریtechnology commercializationواژههای مصوب فرهنگستانانتقال فنّاوری از آزمایشگاه پژوهشی به بازار
متجاریلغتنامه دهخدامتجاری . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) با هم رونده . (آنندراج ). کسی که با هم دیگری همراه رود. (ناظم الاطباء). || جنگجو و ستیزه جو. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ) (از اشتینگاس ). و رجوع به تجاری شود.
معین التجاریلغتنامه دهخدامعین التجاری . [ م ُ نُت ْ ت ُج ْ جا ] (ص نسبی مرکب ، اِ مرکب ) منسوب به معین التجار. و رجوع به معین التجار شود. || گل صدتومانی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به صدتومانی شود.
خلبان تجاریcommercial pilotواژههای مصوب فرهنگستانخلبانی که مجاز به پرواز با هواگردهای مسافری و باری براساس قوانین مربوط است
خودروِ تجاریcommercial vehicle, CV 2واژههای مصوب فرهنگستانخودروی که در جریان یک برنامۀ تجاری برای حمل کالا یا مسافر به کار میرود
دارکاست تجاریcommercial drain, commodity drain, removalواژههای مصوب فرهنگستانکاهش موجودی داری که ارزش تجاری دارد