تجریرلغتنامه دهخداتجریر. [ ت َ ] (ع مص ) نیک بکشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی )(از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). نیک کشیدن و بسیار کشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تزررلغتنامه دهخداتزرر. [ ت َ زَرْ رُ ] (ع مص ) گویک بستن پیراهن . (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از ذیل اقرب الموارد). || (مص )استوار کردن گویک پیراهن را. (ذیل اقرب الموارد).
تزویرگرلغتنامه دهخداتزویرگر. [ ت َزْ گ َ ] (ص مرکب ) مزور. غدار. حیله گر. دروغگو. دروغ پرداز : تزویرگر نیم من ، تزویرگر تو باشی زیرا که چون منی را تزویرگر شماری .منوچهری .