تناسخفرهنگ مترادف و متضاد۱. نسخ ۲. انتقال نفس ۳. ابطال ۴. باطل کردن، زایل کردن، نسخ کردن ۵. تغییر یافتن، گشتن ۶. منتقل شدن (روح)، حلول، تجسد، تجسم
متجسدلغتنامه دهخدامتجسد. [ م ُ ت َ ج َس ْ س ِ ] (ع ص ) تناورشده .(آنندراج ). جسیم و تنور و استوار. (ناظم الاطباء).- غیر متجسد ؛ بی جسم و مجرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجسد شود.
جرجس رابعلغتنامه دهخداجرجس رابع. [ ج ِ ج ِ ب ِ ] (اِخ ) ابن شمعون عبدالکریم . و معروف به جرجس رابع بود. او مقام بطریرک کلیسا داشت و او راست : الاعتقاد الصحیح فی تجسد السید المسیح . (از معجم المؤلفین ).
دگرگونیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر نی، مبدل کردن بهچیزیدیگر، مسخ، تبدیل جایگزینی، تعویض موتاسیون، جهش [زیستشناسی]، دگردیسی تناسخ، حلول کردن، حلول، تقمص، تجسد استحاله، تبدیل صورت، تغییر شکل، تجزیه انقلاب تغییر چهره، گریم، نقاب، جراحی پلاستیک