تحالفلغتنامه دهخداتحالف . [ ت َ ل ُ ] (ع مص ) با هم عهد و پیمان بستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || بهم [ با هم ] سوگند خوردن . (زوزنی ). سوگند خوردن با یکدیگر. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تحلیفلغتنامه دهخداتحلیف . [ ت َ] (ع مص ) سوگند دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). سوگند دادن کسی را. (زوزنی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
تعلیفلغتنامه دهخداتعلیف . [ ت َ ] (ع مص ) علفة برآوردن طلح : علف الطلح تعلیفاً، و هذا نادرة لانه انما یجی ٔ لهذا افعل . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گره بستن و پاشیده شدن شکوفه ٔ طلح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || علف دادن
متحالفلغتنامه دهخدامتحالف . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) با هم عهد و پیمان بندنده و سوگند خورنده با یکدیگر. (آنندراج ). هم عهد و پیمان و هم سوگند و هم قسم . (ناظم الاطباء). هم عهد. هم سوگند. ج ، متحالفین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
نارالتحالفلغتنامه دهخدانارالتحالف . [ رُت ْ ت َ ل ُ] (ع اِ مرکب ) آتشی که اعراب جاهلی هنگام عهد بستن با یکدیگر میافروختند و برابر آن سوگند می خوردند که به پیمان خود وفادار مانند. رجوع به نارالحلف شود.