تحالملغتنامه دهخداتحالم . [ ت َ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ تَحْلِمَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به تحلمة شود.
تحالملغتنامه دهخداتحالم . [ ت َ ل ُ ] (ع مص ) حلم نمودن بی حلم . (زوزنی ) (آنندراج ). حلم نمودن از خود که نباشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). خواب جعل کردن . (ناظم الاطباء).
تعالملغتنامه دهخداتعالم . [ ت َ ل ُ ] (ع مص ) بهم دانستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دانستن . یقال : تعالمه الجمیع؛ یعنی دانستند آن را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
متحالملغتنامه دهخدامتحالم . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) حلیم نماینده از خود که نباشد. (آنندراج ). کسی که خود را حلیم پندارد وحلیم نباشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تحالم شود.
تحلمةلغتنامه دهخداتحلمة. [ ت َ ل ِ م َ ] (ع ص ) ج ، تحالم .عناقی تحلمة؛ بزغاله ٔ بسیارکنه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسیارکنه . (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
متحالملغتنامه دهخدامتحالم . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) حلیم نماینده از خود که نباشد. (آنندراج ). کسی که خود را حلیم پندارد وحلیم نباشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تحالم شود.