تحدبلغتنامه دهخداتحدب . [ ت َ ح َدْ دُ ] (ع مص ) برآمدن پشت و فرورفتن سینه و شکم . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). گوژپشتی و برآمدگی . (ناظم الاطباء). گوژپشت شدن . کوزی . || برآمده بودن . (ناظم الاطباء). || آویختن به چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحی
تحدبفرهنگ فارسی معین(تَ حَ دُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - گوژ شدن . 2 - برجسته بودن . 3 - (اِمص .) برجستگی ، برآمدگی .
تحضبلغتنامه دهخداتحضب . [ ت َ ح َض ْ ض ُ ] (ع مص ) گرفتن راه سنگ ناک دشوارگذار که نزدیک بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
تهدیبلغتنامه دهخداتهدیب . [ ت َ ] (ع مص ) جامه را هدب کردن . (تاج المصادر بیهقی ). جامه را ریشه کردن . (زوزنی ). ریشه قراردادن جامه را. (از اقرب الموارد).
تهذبلغتنامه دهخداتهذب . [ ت َ هََ ذْ ذُ ] (ع مص ) پاکیزه شدن . آراسته شدن . پیراسته شدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). || پاکیزه خوی بودن مرد. (از اقرب الموارد). رجوع به تهذیب شود.
تهذیبلغتنامه دهخداتهذیب . [ ت َ ] (ع مص ) پاکیزه کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (مجمل اللغة). پاکیزه کردن . (منتهی الارب ). پاک کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پاکیزه کردن . پاک داشتن . پیراستن . (فرهنگ فارسی معین ). پاکیزه و خالص کردن . (ناظم الاطباء). || درست و اصلاح نمودن . (
تعذیبلغتنامه دهخداتعذیب . [ ت َ ] (ع مص ) عذاب دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). در شکنجه کشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به رنج افکندن . (از اقرب الموارد). شکنجه کردن .(آنندراج ). شکنجه و عذاب و عقوبت و آزار. (ناظم الاطباء) : طوطی ر
هنگ کوژیmodulus of convexityواژههای مصوب فرهنگستانکمیتی برای سنجش تحدب کرۀ یکۀ فضای بُرداری هنجیده متـ . هنگ تحدب
مشخصۀ کوژیcharacteristic of convexityواژههای مصوب فرهنگستانبرای فضای هنجیدۀX ، زبرینۀ همۀ عددهای نامنفی که بهازای آنها هنگ تحدب برابر با صفر است متـ . مشخصۀ تحدب
متحدبلغتنامه دهخدامتحدب . [ م ُ ت َ ح َدْ دِ ] (ع ص ) مهربانی کننده بر کسی . (آنندراج ). نیک خواه و مهربان . (ناظم الاطباء). و رجوع به تحدب و ماده ٔ بعد شود.