تخریبلغتنامه دهخداتخریب . [ت َ ] (ع مص ) ناآباد کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ویران کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). خراب کردن . (آنندراج ). ویرانی و خرابی و پایمالی و پاسپردگی و انهدام . (ناظم الاطباء). ویران گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطبا
تخربلغتنامه دهخداتخرب . [ ت َ خ َرْ رُ ] (ع مص ) خوردن کرم چوبخوار، درخت را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). سوراخ کردن کرم ، درخت را. (المنجد).
تخریب 2destructionواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن قابلیت زیرساختهای مهم برای ارائۀ محصول یا خدمات در سطح مورد انتظار به مشتری از بین میرود
تخریب 2destructionواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن قابلیت زیرساختهای مهم برای ارائۀ محصول یا خدمات در سطح مورد انتظار به مشتری از بین میرود
تخریبچیdemolition operatorواژههای مصوب فرهنگستانفردی که وظیفة انهدام یا تخریب موضع یا مکان خاصی را بر عهده دارد
تخریبگانdegradomeواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از تمامی پروتئازها و مادۀ اولیۀ پروتئینی آنها که متعلق به یک سامانۀ زیستی هستند
تخریب 2destructionواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن قابلیت زیرساختهای مهم برای ارائۀ محصول یا خدمات در سطح مورد انتظار به مشتری از بین میرود
تخریب اطلاعاتinformation destructionواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از تهدید جنگ اطلاعات، شامل از دست دادن دادهها یا عدم دسترسی به آنها براثر تَک خصمانه
تخریب جنگلforest degradationواژههای مصوب فرهنگستانتباهی کمّی و کیفی جنگل براثر عوامل مخرب زنده و غیرزنده