تذمیللغتنامه دهخداتذمیل . [ ت َ ] (ع مص ) برانگیختن کسی را بر رفتار نرم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). برانگیختن اشتر را بر رفتار نرم . (المنجد).
تدمللغتنامه دهخداتدمل . [ ت َ دَم ْ م ُ ] (ع مص ) صالح گردیدن زمین و نیرو یافتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صالح گردیدن زمین با کود. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تدامللغتنامه دهخداتدامل . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) با همدیگر صلح نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تصالح قوم . (اقرب الموارد) (المنجد).
مذمللغتنامه دهخدامذمل . [م ُ ذَم ْ م ِ ] (ع ص ) برانگیزنده کسی را به رفتار ن-رم . (آنندراج ). نعت فاعلی است از تذمیل به معنی به سیر و رفتار ذمیل و لین واداشتن . رجوع به تذمیل شود.