تراستفرهنگ فارسی عمیداتحادیهای که از همکاری چند مؤسسۀ صنعتی یا بازرگانیِ مربوط به یکرشته جهت تنظیم نرخ به دلخواه خود، کاهش رقابت، و حفظ منافع خودشان تشکیل میشود.
تراستtrust 2, corporate trustواژههای مصوب فرهنگستاندر امریکا، شرکتی بزرگ با قدرت بازار (market power) بسیار که از اختلاط چند شرکت به وجود میآید و دارای قدرت انحصاری است
تراستفرهنگ فارسی معین(تِ) [ انگ . ] (اِ.) اتحادیه ای مرکب از چند مؤسسة صنعتی یا مالی برای در دست گرفتن قیمت ها و کاستن از میزان رقابت ها.
تراصدلغتنامه دهخداتراصد. [ ت َ ص ُ ] (ع مص ) نگهبانی کردن دو تن مر یکدیگر را. (المنجد) (از اقرب الموارد).
تیراستلغتنامه دهخداتیراست . [ اَ ] (اِ) به زبان پهلوی عدد سیصد را گویند و به عربی ثلثه مائه خوانند و در مؤیدالفضلاء عدد ده که عشره و عدد صد که مائه باشد نوشته اند و به حذف همزه نیز درست است . (برهان ). به زبان پهلوی عددسیصد را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از ناظم الاطباء). در فر
کنتراستفرهنگ فارسی عمید۱. (هنر) کنار هم قرار گرفتن عناصر متضاد در یک اثر هنری.۲. (فیزیک) میزان اختلاف میان روشنترین و تیرهترین بخش یک تصویر.
کنتراستفرهنگ فارسی معین(کُ تْ ) [ فر. ] (اِ.) 1 - تضاد احساسات و افکار و رنگ ها. 2 - میزان اختلاف میان روشن ترین و تیره ترین بخش یک تصویر.