ترجمه مقاله

تردامن

tardāman

۱. دارای دامن خیس.
۲. [مجاز] بدکار؛ بدنام.
۳. [مجاز] مجرم؛ فاسق.
۴. [مجاز] گناهکار.

۱. آلودهدامن، بدنام، فاجر، فاسق، بیعصمت، ناپاکدامن ناپاک، ≠ پاکدامن
۲. گناهکار، منحرف، گنهکار، مجرم
۳. ملوث پلید، بدکاره، آبروباخته،

ترجمه مقاله