ترناسلغتنامه دهخداترناس . [ ت َ ] (اِ صوت ) صدایی را گویند که هنگام تیرانداختن از چله ٔ کمان برآید. (فرهنگ جهانگیری ). (فرهنگ رشیدی ). صدا و آوازی باشد که بوقت تیرانداختن از چله ٔ کمان برآید. (برهان ) (ناظم الاطباء). صدای انداختن تیر ازچله ٔ کمان را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). اما درشعر فرد
ترناسفرهنگ فارسی عمیدصدایی که هنگام انداختن تیر از چلۀ کمان برآید؛ ترنگ: ◻︎ دل سرکشان پر ز وسواس بود / همه دشت پر بانگ ترناس بود (فردوسی: لغتنامه: ترناس).
پون تارناسلغتنامه دهخداپون تارناس . [ رِ ](اِخ ) نام شهری دریائی از شیلی ، کرسی ناحیه ٔ ماژلان . دارای 24 هزارتن سکنه .
طرینوسلغتنامه دهخداطرینوس . [ طَ ] (اِخ ) (البیوس ...) یکی از قیاصره ٔ روم که مدت نوزده سال پادشاهی کرد و انطاکیه را از ایرانیان بازپس گرفت و جالینوس در سال دهم از پادشاهی او قدم به عرصه ٔ هستی نهاد. (عیون الانباء ج 1 ص 72، <sp
پطروناسلغتنامه دهخداپطروناس . [ پ ِ ] (اِخ ) (به معنی زندگانی پدرش ) و او مرد مسیحی رومی بود که بعضی برآنند که از جمله ٔ هفتاد شاگرد بوده بعداسقوف پوطیولی شد و در آنجا در 4 تشرین دوم بدرجه ٔ شهادت رسید. بنابراین اهالی شهر برای او عید سالیانه نگاه میداشتند و در ب
ترناسکواژهنامه آزادپرنده ای شبیه کنجشک با پاهایی درازتر و بدنی لاغر و کشیده تر از گنجشک. در یزد به افراد لاغر و بلند قد اطلاق میشود
ترناسکواژهنامه آزادپرنده ای شبیه کنجشک با پاهایی درازتر و بدنی لاغر و کشیده تر از گنجشک. در یزد به افراد لاغر و بلند قد اطلاق میشود