ترواللغتنامه دهخداتروال . [ ت َ ] (اِ) برگ گیاه باشد و در فرهنگ زمان گویا بجای را، زای منقوطه مرقوم است . (فرهنگ جهانگیری ) (ازفرهنگ رشیدی ). برگ گیاه را گویند و با زای نقطه دار هم باین معنی آمده است . (انجمن آرا) (آنندراج ). برگ گیاه را گویند و با زای نقطه دار و زای فارسی هم باین معنی آمده اس
تروچپاللغتنامه دهخداتروچپال . [ ت ِ ] (اِخ ) یکی از پادشاهان و امیران هند بود که از سلطان محمود غزنوی شکست خورد و متواری شد.در الجماهر ص 55 تروچنپال شاه آمده است : تروچپال سپه را بشب گذاشته بودبه پیل از آب و از آن سو گرفته راه گذا
تروویل - سور - مرلغتنامه دهخداتروویل - سور - مر. [ ت ْ م ِ ](اِخ ) مرکز بخشی است در ولایت لیزیو واقع در ایالت کالاوادوس فرانسه که 6800 تن سکنه دارد. بندر کوچکی که مرکز فروش موز می باشد.
تیروللغتنامه دهخداتیرول . [ رُ ] (اِخ ) سرزمینی است کوهستانی که میان سویس و ایتالیا و اتریش تقسیم شده است . تیرول ایتالیا از آدیژ علیا و ترانتن تشکیل یافته است . که زبان مردم آدیژ علیا آلمانی و ترانتن ایتالیائی است . تیرول اتریش که مساحت آن 12648 کیلومترمربع و
تروئللغتنامه دهخداتروئل . [ ت ِ ءِ ] (اِخ ) یکی از ولایات ایالت اراگون اسپانی که مساحت آن 14818 هزار گز مربع است و 25491 تن سکنه دارد. و مرکز آن شهر تروئل است . و رجوع به حلل السندسیه ج 2 <spa
تروئللغتنامه دهخداتروئل . [ ت ِ ءِ ] (اِخ ) شهری است در ایالت اراگون اسپانی که 21000 تن سکنه دارد. کلیسای سان پدرو [ پ ِ رُ ] در آنجاست و در دوران جنگهای داخلی اسپانیا (1936 - 1939 م .) این شه
تروالدسنلغتنامه دهخداتروالدسن . [ ت ُ س َ ] (اِخ ) برتل . پیکرتراش دانمارکی که بسال 1770 م . متولد شد. وی مبتکر ایجاد نقوش برجسته در دکورسازی است و اثر معروفش شیر لوسرن است وی سالها در روم توقف کرد و در 1844 م . درگذشت .
تژواللغتنامه دهخداتژوال . [ ت َژْ ] (اِ) برگ گیاه را گویند. (برهان ). تزوال . (ناظم الاطباء). و رجوع به تژاول و تروال و تراول و تزوال در همین لغت نامه شود.
تژاوللغتنامه دهخداتژاول . [ ت َ وِ ] (اِ) بمعنی تراوال است که برگ گیاه باشد. (برهان ) (آنندراج ). برگ و شاخ گیاه . (ناظم الاطباء). برگ گیاه لیکن تراول به رای مهمله و به تقدیم واو بر الف گذشت . (فرهنگ رشیدی ). و رجوع به تراول و تروال و تزوال و تژوال در همین لغت نامه شود.
آللغتنامه دهخداآل . (پسوند) َال . چنانکه آله (َاله ) در آخر بعض کلمات ، گاه ادات نسبت باشدو گاه افاده ٔ معنی تشبیه کند، مانند انگشتال به معنی چون انگشت ، یعنی لوت . عور. بی سازوبرگ : ز خانمان وقرابت بغربت افتادم بماندم اینجا بی سازوبرگ و انگشتال . <p clas
تروالدسنلغتنامه دهخداتروالدسن . [ ت ُ س َ ] (اِخ ) برتل . پیکرتراش دانمارکی که بسال 1770 م . متولد شد. وی مبتکر ایجاد نقوش برجسته در دکورسازی است و اثر معروفش شیر لوسرن است وی سالها در روم توقف کرد و در 1844 م . درگذشت .