تزایدلغتنامه دهخداتزاید. [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) افزون شدن . (زوزنی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). افزونی و ازدیاد و زیادتی . (ناظم الاطباء). || به تکلف افزودن در سخن و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تزید در سخن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || افزودن ق
تزایدفرهنگ مترادف و متضاد۱. ازدیاد، افزایش، فزونی ≠ تقلیل، کاهش ۲. افزایش یافتن، افزونشدن، زیاد شدن ≠ تقلیل یافتن، کاهش یافتن
تجویدلغتنامه دهخداتجوید. [ ت َج ْ ] (ع مص ) سره کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). نیکو کردن و سره کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نیکو کردن . (فرهنگ نظام ). جَیّد گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیکو کردن و جَیّد گردانیدن چیزی را. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد)
تجودلغتنامه دهخداتجود. [ ت َ ج َوْ وُ ] (ع مص ) جَیّد اختیار کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تأنق در صنعت . (اقرب الموارد).
تزودلغتنامه دهخداتزود. [ ت َ زَوْ وُ ] (ع مص ) توشه برداشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). توشه برگرفتن . (زوزنی ) (آنندراج ). توشه گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). زاد سفر برگرفتن . || برای آخرت عمل کردن . (از متن اللغة).
تزویدلغتنامه دهخداتزوید. [ ت َزْ ] (ع مص ) توشه دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عطا کردن زاد. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
زایدالسیرلغتنامه دهخدازایدالسیر. [ ی ِ دُس ْ س َ ] (ع ص مرکب ) زائدالسیر.به اصطلاح احکامیان ، کوکبی که سیرش در تزاید باشد.
دائم التزایدلغتنامه دهخدادائم التزاید. [ ءِ مُت ْ ت َی ُ ] (ع ص مرکب ) که پیوسته فزونی گیرد. روزافزون .
متزایدلغتنامه دهخدامتزاید. [ م ُ ت َ ی ِ ] (ع ص ) افزون شونده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). افزون شده . اضافه شده . زیاد گشته . زیادتر و افزونتر و بیشتر و فراوانتر. (ناظم الاطباء). افزون : و هرگاه که ماده بر تب اندررگها پختن آغاز کند آن روز تب متزاید بود. (ذخیره ٔ