تزعزعلغتنامه دهخداتزعزع . [ ت َ زَ زُ] (ع مص ) جنبیدن . (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ). جنبش . (غیاث اللغات ). تحرک و تقلقل چیزی . (ازاقرب الموارد) (المنجد). تحرک . (متن اللغة). || بهم خوردن یا لقی دندانها. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || (اِ) حالتی در دماغ که چنان نماید که حرکت کند ب
تجعجعلغتنامه دهخداتجعجع. [ ت َ ج َ ج ُ ] (ع مص ) (از: «ج ع ع ») خود را بر زمین زدن از دردی که رسیده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
تجهجهلغتنامه دهخداتجهجه . [ ت َج َ ج ُه ْ ] (ع مص ) بازبماندن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). کَف ّ. امتناع . (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
تزحزحلغتنامه دهخداتزحزح . [ ت َ زَ زُ ] (ع مص ) دور شدن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تهبهبلغتنامه دهخداتهبهب . [ ت َ هََ هَُ ] (ع مص ) جنبیدن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). تزعزع . (اقرب الموارد).
لقیلغتنامه دهخدالقی . [ ل َق ْ قی ] (حامص ) حالت و چگونگی لق بودن .- لقی دندانها ؛ تزعزع آن . تحرک آن . تزلزل اسنان .
متزعزعلغتنامه دهخدامتزعزع . [ م ُ ت َ زَ زِ ] (ع ص ) جنبنده . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). جنبانیده و جنبیده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تزعزع شود.
تزأزولغتنامه دهخداتزأزؤ. [ ت َ زَءْ زُءْ ] (ع مص ) جنبیدن و از جای رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تحرک و تزعزع . (متن اللغه ) (المنجد). تزعزع . (اقرب الموارد). || سرین جنبان رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اطراف جنبان رفتن . (از المنجد). اطراف جنبان رفتن به هیئت قصار. (از اقرب ا
ارتجاجلغتنامه دهخداارتجاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) لرز. لرزه . لرزیدن . (زوزنی ) (منتهی الارب ). زلزال . زلزله . رجف . رجفه . جنبیدن . (زوزنی ) (منتهی الارب ). تزعزع . اضطراب . اهتزاز : گفت ای غر تو هنوزی در لجاج می نبینی این تغیر و ارتجاج .مولوی (داستان رنجور شد
متزعزعلغتنامه دهخدامتزعزع . [ م ُ ت َ زَ زِ ] (ع ص ) جنبنده . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). جنبانیده و جنبیده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تزعزع شود.