تشاؤملغتنامه دهخداتشاؤم . [ ت َءُ ] (ع مص ) فال بد زدن بچیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تطیر و ترقب شر. (از متن اللغة). تطیر و آن ضد تیمن است . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || بسوی دست چپ کسی شدن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). بسوی چپ گرفتن کسی را. (آنندراج ) (از اقرب المو
تساوملغتنامه دهخداتساوم . [ ت َ وُ ] (ع مص ) بها کردن متاع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گفتگو کردن فروشنده و خریدار در بهای کالا و بحد متوسط توافق کردن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (المنجد).
تشؤملغتنامه دهخداتشؤم . [ ت َ ش َءْ ءُ ] (ع مص ) خویشتن را به شام نسبت کردن . || بسوی چپ گرفتن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بسوی دست چپ کسی شدن . || فال بد زدن بچیزی و یعدی بالباء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ضدتیمن . (اقرب الموارد).
تساهملغتنامه دهخداتساهم . [ ت َهَُ ] (ع مص ) قرعه زدن . (زوزنی ). با یکدیگر قرعه زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تقارع . (متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). || تقسیم کردن چیزی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تسوملغتنامه دهخداتسوم . [ ت َ س َوْ وُ ] (ع مص ) خویشتن را نشان کردن در جنگ . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). نشان حرب بستن بر خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). علامت جنگ بر خود بستن تا بدان شناخته شود. (از متن اللغة). نشان گرفتن . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تشاؤملغتنامه دهخداتشاؤم . [ ت َءُ ] (ع مص ) فال بد زدن بچیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تطیر و ترقب شر. (از متن اللغة). تطیر و آن ضد تیمن است . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || بسوی دست چپ کسی شدن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). بسوی چپ گرفتن کسی را. (آنندراج ) (از اقرب المو
اترلغتنامه دهخدااتر. [ اَ ت َ ] (اِ) در تداول خانگی ، فال بد.- اترزدن ؛ فال بد زدن . شگون بد زدن . تشاؤم .|| رشته ٔ دراز که بازیاران گاه ریاضت بر پای باز بندند تا آنگاه که خواهند بازگردانند.