تضررلغتنامه دهخداتضرر. [ ت َ ض َرْ رُ ] (ع مص ) رنجور شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ). || گزندیافتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گزند و و آسیب یافتن . (آنندراج ).
تضررفرهنگ مترادف و متضاد۱. خسران دیدن، زیانبردن، ضرر کردن، متضرر شدن ≠ سود بردن، نفع کردن ۲. گزند دیدن
زیان زدگیلغتنامه دهخدازیان زدگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) غبن . ضرر. تضرر. حالت زیان زده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
موصیلغتنامه دهخداموصی . [ صا ] (ع ص ) وصیت کرده شده . (ناظم الاطباء).- موصی الیه ؛ موصی له . وصی . (یادداشت لغت نامه ). رجوع به ترکیب موصی له شود.- موصی به ؛ ترکه و هرچیز که درباره ٔآن وصیت کرده باشند. (ناظم الاطباء). آنچه مورد وصیت اس
متضررلغتنامه دهخدامتضرر. [ م ُ ت َ ض َرْ رِ ] (ع ص ) ضرر رساننده . (آنندراج ) (غیاث ). || پاشیده و پریشان شده و گزند یافته . ستم دیده . (ناظم الاطباء). زیان بیننده . ضرر رسیده . (فرهنگ فارسی معین ) : عجزه ومساکین مردم گیلان از سلوک ناهنجار و اطوار ناهموار مؤمی الیه ...