تطفللغتنامه دهخداتطفل . [ ت َ طَف ْ ف ُ ] (ع مص ) طفیلی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). ناخوانده به مهمانی آمدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). طفیلی شدن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || خوی کودکان گرفتن مرد. (از اقرب الموارد).
تتفللغتنامه دهخداتتفل . [ ت َ ف ُ ] (ع اِ) ج ، تتافل . روباه یا روباه بچه . و در آن لغات است : تَفَّل ، تُتفُل ، تِتفَل ، تَتفَل ، تِتفِل ، تُتفَل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || مؤنث آن تتفلة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گیاه خشک یا درختی است یا نباتی است سبز
تثفیللغتنامه دهخداتثفیل . [ ت َ ] (ع مص ) خوردن طعام را با شیر. (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || ثفال گستردن آسیا را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
تثفللغتنامه دهخداتثفل . [ ت َ ث َف ْ ف ُ ] (ع مص ) کوتاهی کردن با کسی از نیکوئیها. (شرح قاموس ). کوتاهی کردن از مکارم . (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تطفیللغتنامه دهخداتطفیل . [ ت َ ] (ع مص ) بچسبیدن آفتاب به فروشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). به غروب میل کردن آفتاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). میل کردن آفتاب به غروب . (آنندراج ). نزدیک شدن خورشید به غروب . (از اقرب الموارد). || نزدیک شدن شب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || روی
تتافللغتنامه دهخداتتافل . [ ت َ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ تَتْفُل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تتفل شود.
متطفللغتنامه دهخدامتطفل . [ م ُ ت َ طَف ْ ف ِ ] (ع ص ) ناخوانده به مهمانی آینده . (آنندراج ). مهمان ناخوانده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پیک . (ناظم الاطباء). و رجوع به تطفل شود.