تعثرلغتنامه دهخداتعثر. [ ت َ ع َث ْ ث ُ ] (ع مص ) بسر درآمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شکوخیدن و بسر درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لغزیدن و بسر درافتادن . (از اقرب الموارد). || شکوخیدن زبان در سخن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). تلعثم . (اقرب الموارد).<b
تعثردیکشنری عربی به فارسیگيرکردن , لکنت زبان پيدا کردن , با شبهه وترديد سخن گفتن , تزلزل يا لغزش پيداکردن
تحتیرلغتنامه دهخداتحتیر. [ ت َ ] (ع مص )مهمانی بنا کردن . (تاج المصادر بیهقی ). مهمانی خانه ٔ نو دادن . (منتهی الارب ). فراهم ساختن وکیرة. یقال : حتر لنا؛ ای وکر لنا. (اقرب الموارد). || تحتیر بیت ؛ حِتْر برای خانه ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به حِتْر شود.
تحثیرلغتنامه دهخداتحثیر. [ ت َ ] (ع مص ) حب بستن دوا را. (منتهی الارب ). حب ساختن دارویی را. (ناظم الاطباء). حب کردن دوایی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
تهترلغتنامه دهخداتهتر. [ ت َ هََ ت ْ ت ُ ] (ع مص ) نادانستن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). تهتار. (اقرب الموارد).
تهترلغتنامه دهخداتهتر. [ ت َ ت َ ] (ع اِ) گواهی که دیگری را تکذیب کند. ج ، تهاتر. (ناظم الاطباء). رجوع به تهاتر شود.
تهتیرلغتنامه دهخداتهتیر. [ ت َ ] (ع مص ) زشت گردانیدن ناموس کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
متعثرلغتنامه دهخدامتعثر. [ م ُ ت َ ع َث ْ ث ِ ] (ع ص ) زبان که در سخن شکوخد و شکوخیده زبان . (آنندراج ). زبان گرفته و با لکنت زبان . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). لغزنده و لغزش یابنده : به دست بوس رسیده از بار وقار حضرت متأثر و در اذیال دهشت متعثر
متعثرلغتنامه دهخدامتعثر. [ م ُ ت َ ع َث ْ ث ِ ] (ع ص ) زبان که در سخن شکوخد و شکوخیده زبان . (آنندراج ). زبان گرفته و با لکنت زبان . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). لغزنده و لغزش یابنده : به دست بوس رسیده از بار وقار حضرت متأثر و در اذیال دهشت متعثر