تعییرلغتنامه دهخداتعییر. [ ت َع ْ ] (ع مص ) سرزنش کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (مجمل اللغة) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : و تلک فضیلة فیها تأس ّتبعد عنک تعییر العدات . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص <span class="hl
گذربرگ تیرTIR carnet, carnet de TIR (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانمجوز سازمان حملونقل بینالمللی جادهای (TIR) به وسایل نقلیۀ باری برای عبور از مرز کشورهای عضو با برخورداری از تسهیلات گمرکی
تایرtyre/ tireواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای لاستیکی که بر روی چرخ وسیلۀ نقلیه سوار میشود بهنحویکه با سطح زمین همواره در تماس است و با کاستن از شدت ضربات ناشی از عوارض جاده و تحمل بار واردشده، حرکت چرخ و جابهجایی وسیلۀ نقلیه را بسیار آسان میکند
رَسَن تایرtire cordواژههای مصوب فرهنگستانرسنی از مواد بسپاری یا معدنی که از تاباندن تکرشتهها یا تکرشتههای چندلا یا نخ شکل میگیرد و برای تقویت تایر به کار میرود
سوخت تایریtire-derived fuelواژههای مصوب فرهنگستاننوعی سوخت که از خرد کردن تایرهای فرسوده به دست میآید
پایشگر باد تایرtire pressure monitoring systemواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که پیوسته فشار باد تایرها را میسنجد و در صورت کم شدن فشار باد از حد تعیینشده، هشدار میدهد اختـ . پات TPMS
حاتم بخشیلغتنامه دهخداحاتم بخشی . [ ت ِ ب َ ] (حامص مرکب ) به تعییر و نکوهش ، عمل بسیار بخشیدن . || اسراف . تبذیر.
تشویرفرهنگ مترادف و متضاد۱. تعییر ۲. سرزنش کردن، ملامت کردن ≠ ستودن ۳. شرمسار کردن، شرمنده ساختن ۴. شرمساری، شرمندگی ۵. آشوب
خرده فرمایشلغتنامه دهخداخرده فرمایش . [ خ ُ دَ / دِ ف َ ی ِ ] (اِ مرکب ) فرمانی که از فرمانده ِ نالایق و کوچکتر صادر شده باشد. به استهزاء، دستور را گویند. به تعریض ، دستور و فرمان و امر و ارجاع خدمت را نامند، چون : چقدر خرده فرمایش میدهید! به تعییر، دستورهای فضول .<
لوملغتنامه دهخدالوم . [ ل َ ] (ع مص ) لومَة. ملام . ملامة. (منتهی الارب ). اِلامة. نکوهش . سرزنش . سرکوفت . بیغار. بیغاره . سراکوفت . تعییر. توبیخ . تعنیف . سرزنش کردن . (ترجمان القرآن جرجانی ). نکوهیدن . (تاج المصادر) (دهار). ملامت کردن . (زوزنی ). عَذل : نصیحتگر
تأبیسلغتنامه دهخداتأبیس . [ ت َءْ ](ع مص ) بند کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بازداشت کردن کسی را. (از اقرب الموارد). || پیش آمدن کسی را به مکروه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تعییر کردن او را. (از اقرب الموارد). سخن ناخوش بدو گفتن . || خوار کردن . (تاج المصادر بیهقی ). خرد و