تغریرلغتنامه دهخداتغریر. [ ت َ ] (ع مص ) در خطر و هلاک افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). در خطر و هلاکت افکندن خود را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نفس و مال خود را به هلاکت افکندن . (از اقرب الموارد). مغرور کردن خود راو نفس را هلاک ساختن . (آنندراج ). || پر کردن مشک را. (منتهی الارب )
ثغاریرلغتنامه دهخداثغاریر. (ع اِ) درداب . شمامه . دستنبویه . کچری . و بلغت اهل شام شمام خوانند و به فارسی دستنبو و به اصفهانی دستنبویه . (اختیارات بدیعی ). و آن نوعی از خربزه ٔکوچک است در نهایت خوش خط و خالی و خوش بوئی بوئیدن آن دماغ را گرم کند و سُده بگشاید. (برهان قاطع).
تغرةلغتنامه دهخداتغرة.[ ت َ غ ِرْ رَ ] (ع مص ) در خطر و هلاک افکندن خود را.(منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). تغریر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به تقریر شود.
غررلغتنامه دهخداغرر. [ غ َ رَرْ ] (ع اِمص ) هلاکت . اسم است تغریر را. (اسم مصدر تغریر). (منتهی الارب ). در معرض هلاک افتادن . التعریض للهلکة. (از اقرب الموارد). خطر. (منتهی الارب ) (تاج العروس ). و منه الحدیث : نهی رسول اﷲ (ص ) عن بیع الغرر، و آن مانند بیع ماهی در آب و مرغ در هواست ، و گفته