تغلیطلغتنامه دهخداتغلیط. [ ت َ ] (ع مص ) کسی را به غلط منسوب کردن . (زوزنی ) (صراح ). به غلط منسوب کردن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در غلط انداختن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در غلط انداختن کسی را و به غلط منسوب کردن . (آنندراج ). غلط کسی را گفتن یا به غلط منسوب کردن او ر
تغلتلغتنامه دهخداتغلت . [ت َ غ َل ْ ل ُ ] (ع مص ) بر غفلت گرفتن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تغلطلغتنامه دهخداتغلط. [ ت َ غ َل ْ ل ُ ] (ع مص ) به غلط افکندن و به غلط افتادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عصارهextract 1واژههای مصوب فرهنگستان[علوم و فنّاوری غذا] عطروطعمدهندههای تغلیطشدهای که از منابعی چون گیاهان و گوشت و مخمر و میوهها استخراج و استحصال میشوند [گیاهان دارویی] مادة استخراجشده از گیاه با استفاده از حلال
جرعهلغتنامه دهخداجرعه . [ ج ُ ع َ / ع ِ ] (از ع ، اِ) در فارسی ، یک بار آشامیدن : جرعه بر خاک همی ریزم از جام شراب جرعه بر خاک همی ریزند مردان ادیب . منوچهری .جرعه ٔ حزم او به زمین رسید. (سندبادنام
کازرونیلغتنامه دهخداکازرونی . [ زِ ] (اِخ ) ابواسحاق ابراهیم بن شهریار کازرونی در روزیکشنبه پانزدهم رمضان سال 532 هَ . ق . در شمال کازرون در خانه ای که پس از مرگ پدر به برادرش حسین بن شهریار رسید زاده شد. پدر و مادرش ،هر دو، اسلام آورده بودند. جدش که زادانفرخ نا
زنجیرلغتنامه دهخدازنجیر. [ زِ / زَ ] (اِ) معروف است و به عربی سلسله گویند. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). کوچه ، مصرعه ، سبزه ، طره از تشبیهات اوست . (آنندراج ). سلسله و رسن فلزی و مرکب از حلقه های درهم قرار گرفته . (از ناظم الاطباء). و آن رسنی است فلز