تفتیدهلغتنامه دهخداتفتیده . [ ت َ دَ / دِ ] (ن مف ) آنچه از آفتاب و آتش گرم شده باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
منطقۀ تفتیدهheat affected zone, HAZواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از فلز پایه که ذوب نمیشود، اما خواص مکانیکی یا ریزساختار آن براثر گرمای جوش و برشکاری و لحیمکاری تغییر میکند
منطقۀ تفتیدهheat affected zone, HAZواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از فلز پایه که ذوب نمیشود، اما خواص مکانیکی یا ریزساختار آن براثر گرمای جوش و برشکاری و لحیمکاری تغییر میکند
شیر جوشگویش بختیاریشیر غلیظ شده میش (با انداختن چند سنگ تمیز تفتیده در شیر و افزودن اندکى قرهقوروت تهیه مىشود).
خشکیدهفرهنگ مترادف و متضاد۱. پژمرده، خشکشده، بیطراوت ۲. تفتیده، خشک ≠ باطراوت ۳. لاغر، استخوانی ۴. متحیر، مبهوت، مات
گرمشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ه، تفته، سوخته، کبابشده، کباب، برشته، برشتهشده، تافته، گداخته، بسیارداغ، تفتیده آبپز، نیمپز، عسلی، پخته، گرم
منطقۀ تفتیدهheat affected zone, HAZواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از فلز پایه که ذوب نمیشود، اما خواص مکانیکی یا ریزساختار آن براثر گرمای جوش و برشکاری و لحیمکاری تغییر میکند