تفسیقلغتنامه دهخداتفسیق . [ ت َ ] (ع مص ) فاسق خواندن . (تاج المصادر بیهقی ). به فسق نسبت کردن کسی را. (از اقرب الموارد). || ناراست گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تفشیغلغتنامه دهخداتفشیغ. [ ت َ ] (ع مص ) فروگرفتن کسی را و پوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). مثل فشغ است . (از اقرب الموارد). رجوع به فشغ شود. || چیره شدن خواب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تفشغلغتنامه دهخداتفشغ. [ ت َ ف َش ْ ش ُ ] (ع مص ) جامه ٔ نیکو پوشیدن با پیری و سفیدمویی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جامه ٔ درشت پوشیدن .(از اقرب الموارد). || بسیار شدن سپیدموی . (تاج المصادر بیهقی ). افزون و پراگنده گشتن موی سپید در سر. (منتهی الارب ) (آنن
تفشقلغتنامه دهخداتفشق . [ ت َ ف َش ْش ُ ] (ع مص ) حمایل وار افکندن جامه را. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). توشح به جامه . (از اقرب الموارد).
فاسق خواندنلغتنامه دهخدافاسق خواندن . [ س ِ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) این ترکیب را صاحب تاج المصادر در ترجمه ٔ تفسیق آورده است . فاسق شمردن . تهمت فسق به کسی زدن ، مانند تکفیر. رجوع به فاسق و فسق شود.
محمد اخباریلغتنامه دهخدامحمد اخباری . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ اَ ] (اِخ ) میرزامحمدبن عبدالنبی بن عبدالصانع نیشابوری استرآبادی متولد اکبرآباد هند از اخباریان است . در 1198 هَ . ق . به حجاز و عراق و ایران سفر کرد و نزد فتحعلی شاه تقربی یافت . مؤلفات بسیار دارد. علمای کر