تقتیتلغتنامه دهخداتقتیت . [ ت َ ] (ع مص ) سخن چینی کردن . || فراهم آوردن دیگ افزار و پختن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || در گل پروردن روغن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تقطیطلغتنامه دهخداتقطیط. [ ت َ ] (ع مص ) دبه ساختن و تراشیدن آنرا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تقتیدلغتنامه دهخداتقتید.[ ت َ ] (ع مص ) قتاده را بریده سوخته بخورش شتران دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قَتاد، درختی است سخت خارناک (آنندراج ).
تَقَطَّعَتْفرهنگ واژگان قرآناز همه سو بريده شد( در اينجا استفاده از باب تفعيل براي نشان دادن کثرت است)
مقتتلغتنامه دهخدامقتت . [ م ُ ق َت ْ ت ِ ] (ع ص ) بدگو و سخن چین . || آنکه روغن را با گل می پروراند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقتیت شود.