تقریظلغتنامه دهخداتقریظ. [ ت َ ] (ع مص ) بستودن . (زوزنی ). ستودن زنده را بحق باشد یا باطل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ستودن و مدح کردن بحق یا باطل را. (مجمل اللغة). || ستودن مکتوب کسی را و تصدیق نوشتن بر آن . (ناظم الاطباء). در فارسی امروز نوشتن مطالبی مدح آم
تقریظفرهنگ فارسی معین(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - ستودن . 2 - مطلبی را در تجمید کتاب یا نوشته ای نوشتن .
تقرشلغتنامه دهخداتقرش . [ ت َ ق َرْ رُ ] (ع مص ) فراهم آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جمع کردن مال . (از اقرب الموارد). || پاک شدن از امور نابایست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کسب کردن . (زوزنی ). ورزیدن . (منتهی الارب
تقریشلغتنامه دهخداتقریش . [ ت َ ] (ع مص ) برآغالانیدن و برانگیختن (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تحریش و اغرا میان قوم . (از اقرب الموارد). || آزمند گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نمامی کردن . (از اقرب الموارد). || ورزیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ال
تکرشلغتنامه دهخداتکرش . [ ت َ ک َرْ رُ ] (ع مص ) فراهم آمدن قوم . || ترنجیده و دژم شدن روی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تکریزلغتنامه دهخداتکریز. [ ت َ ] (ع مص ) افتادن پرهای باز: کرزالبازی تکریزاً (مجهولاً)؛ افتاد پرهای آن باز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و عبارة الاساس : کرزالنسر و البازی و غیر هما جعل فی کریز و ربط حتی سقط ریشه . و یقال : کرزالرجل صقره ؛ اذا خاط عینیه و اطمعه حتی یذل . (ا
تکریشلغتنامه دهخداتکریش . [ ت َ ] (ع مص ) ترش کردن روی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تکریشة ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و در اللسان آمده ، پختن گوشت در کرش : کرش اللحم ؛ طبخه فی الکرش . (از اقرب الموارد). رجوع به تکریشة شود.