تقززلغتنامه دهخداتقزز. [ ت َ ق َزْ زُ ] (ع مص ) نیک پاک بودن از آلایش و ریم و چرک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نفرت طبع نمودن از چیزی . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). نخوردن و ننوشیدن چیزی به اراده . (از اقرب الموارد).هو یتقزز من اکل الضب و نحوه . (اقرب الم
تقززفرهنگ فارسی معین(تَ قَ زُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - پرهیزگار شدن . 2 - کناره کردن از گناه . 3 - رمیده شدن طبع از چیزی .
تکزاسلغتنامه دهخداتکزاس . [ ت ِ ] (اِخ ) یکی از دول متحد آمریکای شمالی است که از جنوب به خلیج مکزیک و کشور مکزیک محدود می شود وسعت خاک این سرزمین 688650 کیلومتر مربع است و 9579000 تن سکنه دارد و مرکز آن استن است این سرزمین بوس
متقززلغتنامه دهخدامتقزز. [ م ُ ت َ ق َزْ زِ ] (ع ص ) نیک پاک از آلایش و از ریم و چرک . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تقزز شود.
متقززلغتنامه دهخدامتقزز. [ م ُ ت َ ق َزْ زِ ] (ع ص ) نیک پاک از آلایش و از ریم و چرک . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تقزز شود.