تمادیلغتنامه دهخداتمادی . [ ت َ ] (ع مص ) ستیهیدن در چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لجاج کردن و ادامه دادن در آن . (از اقرب الموارد) : از شدت حال و تمادی ایام محنت و تراکم امواج کربت و مقاسات شداید غربت نالش کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || به نهایت رسیدن . || درا
تمودیلغتنامه دهخداتمودی . [ ت َ ] (ص نسبی ) آنچه منسوب به توران باشد چنانکه در ترجمه ٔ ساسان پنجم به بهرام چوبینه پیام داده که تا به توران نروی و به تمودی دشنه کشته نشوی هوای پادشاهی ایران از سر بدر نخواهی کرد.(انجمن آرا). این کلمه هم مانند ماده ٔ قبل از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان است . رجوع
تمضیلغتنامه دهخداتمضی . [ ت َ م َض ْ ضی ] (ع مص ) بگذشتن . (تاج المصادر بیهقی ). درگذشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).رفتن فرمودن کسی را. قال لضیفه ِ، تمض فان الحی قریب ؛ معناه ُ اذهب عنی الی الحی . (از اقرب الموارد). || درگذرانیدن کاری را. (از اقرب الموارد).
تمادحلغتنامه دهخداتمادح . [ ت َ دُ ] (ع مص ) همدیگر را ستودن . منه المثل : التمادح التذابح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فراخ شدن تهیگاه چارپا از سیری . تندح . (از اقرب الموارد).
تمدهلغتنامه دهخداتمده . [ ت َ دِ ] (ص ، اِ) کج زبان را گویند یعنی شخصی که در حرف زدن زبانش خوب نگردد و او را به عربی فأفاء خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به تمنده شود.
تمدحلغتنامه دهخداتمدح . [ ت َ م َدْ دُ ] (ع مص ) ستودگی نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). ستودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).مدح کردن . (از اقرب الموارد). || ستایش خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). تکلف کردن در ستایش خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم
اهتجاجلغتنامه دهخدااهتجاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ستیهیدن در چیزی و تمادی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مهتجلغتنامه دهخدامهتج . [ م ُ ت َج ج ] (ع ص ) ستیهنده و تمادی کننده . (آنندراج ). گستاخ و متعدی و ستمگر. (ناظم الاطباء). و رجوع به اهتجاج شود.
غراءلغتنامه دهخداغراء. [ غ َ ] (ع مص ) آزمندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حریص شدن به چیزی بی آنکه وادارکننده ای باشد. (از اقرب الموارد). غَراً. (اقرب الموارد). || سرد شدن : غری الغدیر؛ برد ماؤه . || تمادی در خشم . (اقرب الموارد).
اضلولةلغتنامه دهخدااضلولة. [ اُ لو ل َ ] (ع اِ) ضد هدی ̍. ج ، اضالیل . (قطر المحیط). گمراهی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ): قد تمادی فی اضالیل الهوی . (اقرب الموارد). و رجوع به اضالیل شود.
تسکعلغتنامه دهخداتسکع. [ ت َ س َک ْ ک ُ ] (ع مص ) سرگشته شدن . (زوزنی ). سرگشته گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سرگشته شدن در کاری . (از اقرب الموارد) (از المنجد). بی راه رفتن . (از متن اللغة). || بسیار مدت بودن در کار باطل و تمادی نمودن درآن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (نا
متمادیلغتنامه دهخدامتمادی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) دراز. (آنندراج ) (غیاث ). هر چیز دراز و طولانی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کشیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مدت متمادی ؛ مدت دراز و زمان بسیار. (ناظم الاطباء). || ستیهنده در چیزی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). ستیزنده و خصومت کننده . |
سامانۀ اعتمادیhonour systemواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای برای جمعآوری کرایه بدون استفاده از روشهای واپایش بلیت
اثر بیشاعتمادیoverconfidence effectواژههای مصوب فرهنگستاناعتماد بیش از اندازۀ فرد به تواناییهای شناختی و قضاوت و استدلال شهودی خود
اعتماد در برابر بیاعتمادیtrust versus mistrustواژههای مصوب فرهنگستانمرحلۀ نخست تحول در نظریۀ اریکسون که در آن نگرشهای نوزاد درمورد اعتماد و بیاعتمادی به خود و دیگران تحت تأثیر نوع توجه و مواظبتی است که دریافت میکند