تمرکزلغتنامه دهخداتمرکز. [ ت َ م َ ک ُ ] (ع مص ) مصدر برساخته است از مرکز: تمرکز قوا. تمرکز عائدات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در تداول امروز بمعنی فراهم آمدن و فراهم کردن استعمال شود.
راهبُرد تمرکزfocus strategyواژههای مصوب فرهنگستانراهبردی برای کاهش هزینه با تمایزبخشی کالاها یا خدمات در یک یا چند بخش از بازار
تمرکز راهبردیstrategic concentrationواژههای مصوب فرهنگستانتجمع نیروهای مشخص در مناطق مورد نظر به شیوهای که گسترش نیروها برای شروع عملیات طرح پیکار به بهترین روش ممکن میسر شود
تمرکززداییdecentralizationواژههای مصوب فرهنگستانکاهش اختیارات مرکز در ادارة کشور و واگذاری آن به نهادها یا مدیران و نمایندگان محلی
تمرکززداییdecentralizationواژههای مصوب فرهنگستانانتقال قدرت تصمیمگیری از مرکز به نواحی مختلف از یک سو و پاسخگویی و مسئولیتپذیری نواحی در قبال نتایج از سوی دیگر
تمرکززداییdecentralizationواژههای مصوب فرهنگستانکاهش اختیارات مرکز در ادارة کشور و واگذاری آن به نهادها یا مدیران و نمایندگان محلی
تمرکز راهبردیstrategic concentrationواژههای مصوب فرهنگستانتجمع نیروهای مشخص در مناطق مورد نظر به شیوهای که گسترش نیروها برای شروع عملیات طرح پیکار به بهترین روش ممکن میسر شود
تمرکززداییdecentralizationواژههای مصوب فرهنگستانانتقال قدرت تصمیمگیری از مرکز به نواحی مختلف از یک سو و پاسخگویی و مسئولیتپذیری نواحی در قبال نتایج از سوی دیگر
تمرکززداییdecentralizationواژههای مصوب فرهنگستانکاهش اختیارات مرکز در ادارة کشور و واگذاری آن به نهادها یا مدیران و نمایندگان محلی
متمرکزلغتنامه دهخدامتمرکز.[ م ُ ت َ م َ ک ِ ] (ع ص ) فراهم آمده و مرکز یافته . جمع شده در یک جای . جای گرفته در مکانی . و با کردن و شدن و ساختن مستعمل است . رجوع به تمرکز و مرکز شود.
خدمات کاروَری متمرکزcentralised attendant serviceواژههای مصوب فرهنگستانامکانی در مرکز تلفن داخلی که به سازمان بهرهبردار مرکز امکان میدهد تمام تماسهای دریافتی از چند مرکز تلفن داخلی را به بخش پاسخدهی مرکزی مسیردهی کند اختـ . خَدکام CAS 1
راهبُرد تمرکزfocus strategyواژههای مصوب فرهنگستانراهبردی برای کاهش هزینه با تمایزبخشی کالاها یا خدمات در یک یا چند بخش از بازار