تندابفرهنگ فارسی عمید۱. (زمینشناسی) آن قسمت از رودخانه که به علت شیب زیاد، جریان آب تندتر از قسمتهای دیگر است.۲. (شیمی) [قدیمی] = تیزاب۳. [قدیمی] آبی که با سرعت و فشار زیاد در روی زمین جاری باشد.
تندآبلغتنامه دهخداتندآب . [ ت ُ ] (اِ مرکب ) دوایی است روان و سیال که هرچه در آن اندازند گداخته گردد و آن را تیزآب گویند... (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به تیزآب شود. || هر مایع گذارنده ای . (ناظم الاطباء). جریان سریع آب . آبی که جریانی تند و سریع دارد. آب تند : ز پ
تُندیابtacheometer, tachymeterواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دستگاه نقشهبرداری برای تعیین سریع راستا و فاصله
تُندیاب الکترونیکیelectronic tacheometerواژههای مصوب فرهنگستانتُندیابی که از ابزار الکترونیکی برای فاصلهیابی و زاویهیابی استفاده میکند
سیلفرهنگ فارسی عمیدآب فراوان که در اثر بارانهای زیاد و شدید یا خراب شدن سد در روی زمین جاری شود؛ سیلاب؛ تنداب.
تندآبلغتنامه دهخداتندآب . [ ت ُ ] (اِ مرکب ) دوایی است روان و سیال که هرچه در آن اندازند گداخته گردد و آن را تیزآب گویند... (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به تیزآب شود. || هر مایع گذارنده ای . (ناظم الاطباء). جریان سریع آب . آبی که جریانی تند و سریع دارد. آب تند : ز پ
تیزابفرهنگ فارسی عمیدمایعی بیرنگ و تندبو که فلزات را (غیر از طلا و برخی فلزات کمیاب دیگر) حل میکند. در طب و صنعت به کار میرود. استنشاق بخار آن خطرناک است؛ تندآب؛ اسیدنیتریک؛ اسیدازتیک؛ جوهر شوره.⟨ تیزاب سلطانی: (شیمی) مخلوط اسیدنیتریک و اسیدکلریدریک که میتواند طلا و طلای سفید را حل کند.
سیلواژهنامه آزاد(ترکی) مرکب از سو (آب) و ائل (علامت جمع)؛ به معنی هجمۀ آب. تنداب، لور (بخوانید چون بور)، لف (بخوانید چون کف). "لور" و "لف" در زبانهای بومی ایرانی روان اند. آنها با واژۀ لاتینی lavere که می شود "شستن" هم ریشه اند. (محلی؛ بهبهان) [sil، بر وزن فیل] سنگ لاشه.